عکسهایی که از کودکان و بویژه بازیهای کودکان گرفته میشود، معمولا کمی سطحی و قابل پیشبینیاند. این همان دامی است که “برایان ام.کسیدی و ملانی شاتزکی” تلاش میکنند در مجموعه عکسشان به نام “کودکان” گرفتار آن نشوند. مجموعه عکسی که در آن بازیها وسرگرمیهای تابستانی کودکان به شکلی جادویی و کابوسگونه نمایانده میشوند.
عکسها سال پیش گرفته شدند، وقتیکه این زوج خلاق از طرف یک کمپ تابستانی برای تدریس فیلمسازی و مدتی زندگی بعنوان هنرمند در آنجا، دعوت شدند. همچنین از آنها خواسته شد که چیزی درباره فعالیتهای کمپ و شرکتکنندگان جوانشان بسازند. مجموعه “کودکان” چیزی بود که ساخته شد.
اگر در آنچه در این عکسها می بینید دنبال چیز خاص و مشخصی هستید، احتمالا ناامید خواهید شد. شاتزکی و کسیدی ترجیح میدهند که از توضیح درباره این سناریوی عجیب خودداری کرده و مفهوم تصاویرشان را به تصور بیننده بسپارند.
آنها از طریق ایمیل اینطور میگویند :
“اگر کسی وجوه واقعی و مسلم تصاویررامحدود کند، آنگاه بیننده فرصت این را پیدا میکند که خلاقانهتر در آن شرکت کند و حتا رابطه شخصیتری با سوژه برقرار کند. ما میخواهیم این تصاویر وجوهی از کودکی را با پایان باز انعکاس دهند. و صرفا گزارشی از این چند کودک و واقعیتشان نباشند. ”
شاتزکی و کسیدی که ازدواج کرده اند، همیشه با هم روی پروژههای عکاسی و فیلم کار میکنند. آنها ترجیح میدهند به مجموع مصاحبهها و بطور کلی پاسخ دهند.
این زوج میگویند :
“اساس همکاری ما یک حساسیت مشترک و یکدلی نسبت به آدمها، بافتها و حالات اطرافمان است. چیزهایی که توجه ما را برمیانگیزند و رویمان تاثیر میگذارند، مشترک هستند. و از همان فضاهای مشترک آثارمان را خلق میکنیم.
این زوج برای دستیابی به نگاهی وهم آلود در عکسهایشان، با نور طبیعی و فلاش off camera کار کردند. آنها میگویند قصدشان این بود که به عکسها آن شاعرانگی خشنی را بدهند که ممکن است در “عکسهای جنایی ویجی (Weegee)” دیده شود. و ادامه میدهند : “فلاش، همچنین زمان روز را نامعلوم نشان میدهد که در کار ما این امر به تصاویر اجازه میدهد که از واقعیت خود فراتر رفته و موقعیتی بیشتر رویاگونه را بنمایانند.”
و با وجود رویاها، بهتر اینست که از منطق این عکسها خیلی نپرسیم. در عوض آنها پیشنهاد میکنند درباره “کودکان” بعنوان چیزی انتزاعی فکر کنیم. چیزی بیشتر برای تعمق و تفکر تا برای کالبدشکافی.
“کودکی دوران بزگترین زیباییهاست. و در عین حال دورانی از ترس و آشفتگی. اوقاتی که به سرعت میگذرد و چنگ زدن به آن سخت است و فقط میتواند در جریان پاره پارهای از حافظه به شکلی مهآلود به خاطر آورده شود.”