نگاهی به کتاب تابوت‌های دست‌ساز نوشته ترومن کاپوتی

۱۷ دی ۱۳۹۲ | ۲۱:۰۸
زمان مورد نیاز برای مطالعه: 7 دقیقه

لذت خواندنِ گپ و گفت همراه احساس وحشت

در این نوشته به خاطر از دست نرفتن لذت خوانش مخاطب کتاب تا آن‌جایی که ممکن بوده است، از آوردن مثال از متن کتاب پرهیز شده است. کتاب تابوت‌های دست‌ساز با ترجمه بهرنگ رجبی توسط نشر چشمه با قیمت ۴۲۰۰ تومان به بازار نشر عرضه شده است.

تابوت‌های دست‌ساز نوشته ترومن کاپوتی۱۹۲۴-۱۹۸۴ مانند دیگر اثر این نویسنده در کمال خونسردی ۱۹۵۸خارج از قاعده متعارف داستان‌هایی است که تا به حال خوانده‌اید.

او در نگارش این دو اثر از روشی بهره برده که  منجر به سبکی در ادبیات داستانی شده که کاپوتی خود آن‌را  ادبیات non-fiction  می‌نامد. داستان‌هايی كه همه عناصر و حوادث‌شان برگرفته از واقعيت محض است و به راستی اتفاق افتاده‌­اند. مشخصه دیگر این سبک شیوه نگارشی سرراست و خالی از ترکیبات و توصیفات ادبی، صنایع لفظی و نزدیک به گزارش‌های ژورنالیستی است.

كاپوتي در تابوت‌های دست‌ساز با عنوان فرعی گزارش واقعی از یک جنایت آمریکایی، نه فقط به عنوان راوی بلکه شخصیتی از شخصیت‌های شکل‌دهنده داستان است. او در دنیای داستان حضور دارد؛ همان‌طور که در قضیه حقیقی که کتاب برای مخاطب تعریف می‌کند، نیز حضور دارد. کاپوتی برای روایت از شیوه‌ای ظریف و هوشمندانه‌­ای از گزارش/داستان‌گویی استفاده می‌کند. او این شیوه را در دیگر اثرش به خونسردی نیز استفاده کرده بود ولی در آن رمان او شخصیت خودش را از داستان حذف کرده و صرفا به روایتی گزارش‌گونه از ماجرای واقعی دست زده بود.

در تابوت‌های دست‌ساز ظاهرا ما با داستانی پلیسی طرف هستیم و داستان با روایتی گزارشی از یک ماجرای جنایی و چگونگی ارتباط کاپوتی با آن شروع می‌شود. اما در ادامه برخلاف قاعده‌ی آثار پلیسی، نویسنده در صفحات ابتدایی قاتل را به ما معرفی می­‌کند و مهم‌ترین برگ برنده هر نویسنده‌ای را برای همراه کردن خواننده‌اش، آگاهانه از دست وا می‌نهد.

این‌که اشتیاق شناختن قاتل که مهم‌ترین ساز و کار برای ایجاد تعلیق است به کناری نهاده شود و داستان را بدون آن پیش برد چالش بسیار خطرناکی برای هر نویسنده‌ای است. کتاب مثل هر داستان کارآگاهی معمولی آغاز می‌شود. جک پپر کارآگاهی در شهری بسیار کوچک در یکی از ایالت‌های غربی آمریکا اصرار دارد که هشت قتلی که هرکدام به شیوه‌ای متفاوت اتفاق افتاده‌اند به هم مرتبطند و نهمین قتل هم اتفاق خواهد افتاد. او از کاپوتی مشورت می‌­خواهد تا هم مانع از انجام قتل دیگری شوند و هم قاتل را به دام بی‌اندازند.

در ساختار کلی داستان ما با این چارچوب به ظاهر پلیسی روبرو هستیم اما نکته اصلی اینست که جذابیت اصلی نه فقط تعلیق ناشی از گره افکنی‌های مدام که به خاطر تکنیک روایی منحصر به فرد نویسنده است.

روایت و افشای اطلاعات به طور عمده از طریق سوال و جواب ترومن کاپوتی با جک پپر، در گفتگوهای بدون تصنع دونفره و یا چند نفره که همیشه خود کاپوتی یک طرف آن است شکل می‌گیرد. غیر از آن خود کاپوتی است که داستان را روایت می‌کند و گاهی با وقفه‌هایی در سیر کلی داستان ـ مثل مسافرت رفتن کاپوتی و یا قهر کردنش با کارآگاه ـ مخاطب کاملا از پیگیری روند موضوع قتل­‌ها باز می­‌ماند و به خاطر این دور افتادن از قضایای اصلی دچار کنجکاوی شده و این خود تکنیکی روایی می­‌شود برای ایجاد تعلیق.

این روایت متکی برگفتگو و فلاش‌بک‌هایی، که از طریق تعریف کردن خاطرات و ماجراها توسط شخصیت‌­ها همراه با شرح موجز و در عین حال قدرتمند مکان‌­ها و آدم­ها و توصیفات ذهنی اندک ساخته می­‌شود، ساختار اثر را بسیار شبیه به یک فیلم سینمایی کرده است. فضای کلی اثر بیشتر با سلسله حوادث شکل می‌­گیرد و شرح حوادث همان‌گونه که واقع شده‌اند، همه چیز را عینی می‌کند و مخاطب را با ذهنیت‌گرایی بیش از حد و مطول خسته نمی­‌کند. خلاقیت نويسنده در شخصيت‌پردازی از طریق گفتگو ـ به جای توصیف مستقیم ـ  و اشارات ظریف به رفتارهای هر شخصيت از لابه‌لای اتفاقات باعث شده، کاراکترهای داستان کاملا درست و باورپذیر شکل بگیرند. این‌گونه است که خواننده نه فقط از طریق جذابیت‌­های معمول داستان­‌های پلیسی بلکه به دلیل شخصیت‌پردازی و فضای انسانی اثر مشتاق می‌شود داستان را پی بگیرد.

کاپوتی به واسطه سابقه ژورنالیستی‌اش مهارت بسیاری برای نقل حوادث و حذف حشو و زوائد رایج در ادبیات داستانی دارد. او از راه سادگی اعجاب‌آور و مستقیم و کوبنده، کلمه‌های محاوره‌ای، جمله‌های کوتاه و یا مثلا توصیف مختصر یک معاشرت ساده همراه با گفتگوهای آن، چنان فضای انسانی قابل لمسی می‌سازد که خواننده گاهی خشونت جاری در اثر را فراموش می‌کند .این‌ها همه نشانه‌­های شباهت سبکی ظریفی بین کاپوتی و همینگوی است.

هرچند باید اشاره کرد که آن‌جا که نویسنده  وارد فضای توصیف  ذهنی می‌شود داستان دچار نقصان و سکته در ریتم می‌شود به عنوان مثال باید به ماجرای ماورالطبیعه تعمید دهنده و دوران کودکی کاپوتی و انگیزه‌های باپتیستی قاتل و یا نقل رویاهای شبانه‌اش اشاره کرد.

در یک اثر معمول داستانی،کارآگاه بالاخره معمای قتل را حل می‌کند اما در این داستان این اتفاق نمی‌افتد و در پایان قاتل و انگیزه­‌هایش در هاله‌ای از ابهام رها می‌­شود. در اساس کاپوتی از ژانر پلیسی بهره می‌برد تا احساس عدم امنیت ناشی از تنهایی و ناتوانی از اثبانیت حقانیت و تناقض موجود بین واقعیت و حقیقت را که دل‌مشغولی ابدی و ازلی آدمی است را به زیبایی تصویر کند.

کاپوتی در جریان تعریف کردن داستانش از تصویر کردن لحظات زیبای انسانی و ستایش زندگی در عین فضای خشن اثر غافل نمی‌شود.

جایی پس از نقل حادثه مشکوک مرگ دردآور یکی از شخصیت‌ها، از زبان  شخصیت دیگری می‌گوید:

«مادر بزرگم میسن هیچ‌وقت کلمه مرگ به زبونش نمی­‌اومد. وقتی کسی می‌مرد، به‌خصوص کسی که براش مهم بود، همیشه میگفت دوباره صدا شده، منظورش این بود که نرفته زیر خاک، برای همیشه گم‌وگور نشده؛ بلکه برعکس آدمه دوباره صدا شده که برگرده به سرزمین کودکی خوش و خوشحالی، به دنیایی که توش همه چی زنده است»

2

تابوت‌های دست‌ساز از آن دست کتاب‌هایی است که ترغیبت می‌کند که یک نفس بخوانیش و تا تمامش نکنی آرام نگیری. ترومن کاپوتی نویسنده‌ای است که برای کتاب‌دوستان ایرانی به اندازه‌ی دیگر نویسندگان آمریکایی هم‌چون فاکنر، همینگوی، براتیگان و یا کارور شناخته شده نیست، اما با توجه به در دسترس بودن ترجمه کتاب‌های دیگر از کاپوتی هم‌چون «به‌خونسردی» ترجمه باهره راسخ «درخت شب» ترجمه‌ امید نیک‌فرجام، و «خاطره‌ای از کریسمس» ترجمه‌ مهدی فاتحی به نظر می‌رسد زمان آن رسیده کتاب‌خوان‌های ایرانی آشنایی بیشتری با این نویسنده  صاحب سبک آمریکایی پیدا کنند.

بهنام حسینی
0 0 رای‌ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback)‌های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه‌ها