پیش از این با یادداشتهای «زنگ راند 93» زده میشود و «تهران خارجی نوروز 94» به پیشواز دو نوروز قبلی شبگار رفته بودیم، سال 95 را هم با شما آغاز میکنیم. نوروزتان پیشاپیش شاد.
جشن نوروز در شهرهای بزرگ ترکیه و مناطق کردنشین قدغن شده است. خبرش را اینجا ببینید. داعش نوروز را غیراسلامی و در نتیجه حرام دانسته و طالبان هم همینطور. در افغانستان علمایی هستند شدیدا با نوروز مخالف، و این گزارش از نویسندهی افغان در روزنامهی ماندگار نشان میدهد که چطور همین هفتهی قبل سر حرام و حلال بودن نوروز در پنجشیر جدل داشتهاند. در ایران هم بحث تمام نشده است. اگر الان تلاش متوقف شود، شاید حق جشن گرفتن نوروز بدیهی باقی نماند. آرای موافقین و مخالفین نوروز را در ویکی فقه بخوانید؛ آیا امکان ندارد که طرف مخالف چیره شود؟ برای هر حقی که امروز در ایران بدیهی فرض میشود در صد و پنجاه، دویست سال اخیر عمرها رفته است؛ یکیشان هم حق جشن گرفتن نوروز.
تلاش زمانی شروع شده که فتحعلی آخوندزاده فکر کرده نمایشنامه نوشتن راهی است برای بهبود ایران، رشدیه گمان کرده تاسیس دبستان راه بهتری است و امیرکبیر تصور کرده اگر صدراعظم باشد و دارالفنون راه بیاندازد بیشتر خدمت کرده. برای مدرسهای که امروز حقی بدیهی فرض میشود رشدیهها عمر گذاشتهاند. تلاش نه شش سال پیش شروع شده، نه بعد از انتخابات هفتم اسفند 94 تمام. این صد و پنجاه سال را ما همه دور هم در این کشور زندگی کردهایم، فردا صبح سال 1395 آغاز میشود و ما باز دور هم در همین کشور خواهیم بود و پس فردا، و روزهای بعد تا نوروزهای دیگر.
سوار بر شتر، محروم از قانون، بدونِ مدرسه و مجلس و دانشگاه و دادگاه قرن بیستم را شروع کردیم، و با پورشهها و پژوهایمان و مدارک دانشگاهیمان از آن بیرون آمدیم. به نظر بعضیها پیشرفت در ایران همینطوری بوده و در مسیرِ تاریخ، من مخالفم. آیا همین امروز کسانی در این مملکت نیستند که به نظرشان تعطیلی کلِ دانشگاهها بهتر باشد؟ که از ریشه مخالفِ کار کردن، رانندگی و حق رای زنان یا حتی اصل حق رای باشند؟ که اساسا نوروز را اشتباه و بدعت در دین بدانند؟ میدانم که میدانید هستند.
خودم را جای رشدیه میگذارم، وقتی مدرسهاش را به آتش کشیده بودند و میخندید. به نظر شما کسی به رشدیه نمیگفته «حسن ول کن، این مملکت درست شدنی نیست؟» احتمالا صدها نفر این جملهی طلاییِ ایرانی را به او و امثال او گفتهاند؛ ولی کشوری که نود درصد بیسواد داشت، امروز هشتاد درصد با سواد دارد. این یعنی پیشرفت. این یعنی اگر رشدیه را با ماشین زمان به سال 1394 بیاوریم، و ببیند ما دادگاه داریم، انتخابات داریم و بچههایمان اکثرشان مدرسه میروند، اشکِ شوق خواهد ریخت.
ایران کشور ایدهآلی است؟ خب، نه. آلمان بهتر نیست؟ خب، هست. تو آلمان میروی؟ خب، نه. بهتر شدنِ ایران برایت مهم است؟ خب، بله. چطوری میخواهی بهترش کنی؟ هر روز کاری که آن روز به نظرم درست است انجام میدهم، سعیام را میکنم حتی اگر به خودم لطمه خورد به بقیه لطمهی کمتری بخورد. و امید دارم که حق انتخاب آزادانه هم روزی بدیهی خواهد شد.
از تنبلترین مفاهیم در ایران نسل سوخته است. هر نسلی بر اساس میزان عیش و عشرتش در دههی بیست زندگی، به خودش لقب سوخته میدهد، و بر سر میزان این سوختگی رقابتی هست. فکر سوختن و تمام شدن را میتوان کنار گذاشت، ما متولدین دههی 50 و شصت، اقلا سی چهل سال دیگر شیرین عمر داریم. پس برای خودمان بهتر است عقل عملگرا را به خدمت بگیریم و ببینیم منفعت جمعی کجاست و همان کار را بکنیم. صد بار شده تیم ملی فوتبال ایران به بحرین و قطر و امثالهم باخته، داور طرف حریف بوده، کنفدراسیون فوتبال آسیا هم، ولی ما که میدانیم اگر به بحرین باختیم، به خودمان باختیم نه به داور یا حریف.
نوروز کهنترین پیوند مشترک میان تمام ساکنین این فلات و اطرافش است. پیوندی است نه بر اساس جنگ، دشمنهای مشترک یا تجربیات تلخ، پیوندی است بر اساس حسن نیت. نوروز هم اسمش قشنگ است، هم انطباقش با طبیعت زیباست، هم آب و هوایش خوب است. جمع شدن دور نوروز بسیار ساده است. از رییس جمهور آمریکا و رییس سازمان ملل تا روستاهای پنجشیر همه میتوانند به سادگی درکش کنند و جشنش بگیرند. با تمام این حرفها گاهی آنقدر پیچیدگیها و مشکلات آخر سال و آغاز سال بعد زیاد میشود که آدمی یادِ شعر صائب میفتد:«بس که بد میگذرد زندگی اهل جهان/ مردم از عمر چو سالی گذرد عید کنند.» اما خوبی نوروز این است که تاریخ را صفر میکند و آدم میتواند انتخاب کند، مثلا این رباعی خیام را:
بر چهره گل نسیم نوروز خوش است
در صحن چمن روی دلافروز خوش است
از دی که گذشت هر چه گویی خوش نیست
خوش باش و ز دی مگو که امروز خوش است
بد نیست ما هم از حق انتخاب آزادانهمان استفاده کنیم و شادی خیام پیش از یورش مغول را به اندوه صائب پس از مغول ترجیح دهیم.
نوروز شاد.
*متاسفانه اسم عكاس را پیدا نکردیم، اگر دانستید به ما هم بگویید تا اصلاح کنیم.