نوبل برای آلیس مونرو، وحشت از گراهام گرین

۴ آبان ۱۳۹۲ | ۱۸:۲۳
زمان مورد نیاز برای مطالعه: 3 دقیقه

گفتم حالا که بحث نوبل و آلیس مونرو برنده نوبل ادبیات امسال داغ است، من هم یکی از داستان­‌های کوتاه او را این‌جا بگذارم. داستان «ماسه» ترجمه گیل آوایی. مثل بیشتر داستان­‌های آلیس مونرو، در این داستان کوتاه هم خانواده و ارتباط اعضای خانواده با هم، به خصوص مادر موضوع اصلی است. راوی اول شخص، از زندگی و دوران کودکی­ و از خیانت مادرش به پدر می­‌گوید. شخصیت مادر مثل شخصیت­‌های زن داستان­‌های مونرو، پیچیده است. آلیس مونرو را استاد داستان کوتاه معاصر می‌­دانند  و در همین داستان خیلی کوتاه «ماسه» هم استادی ایشان ثابت شده ­است. بخشی از داستان را بخوانید:

  «او زیبا بود و به اندازه کافی جوان که به جای یک هنرپیشه زن اشتباه گرفته شود. او هم شروع کرده بود مانند یک هنرپیشه لباس بپوشد. شال و دامن بلند و گردنبندهای آویزان. او موهای خود را رها و افشان می‌کرد و آرایش کردن را قطع کرده بود. البته من در آن زمان نفهمیده بودم و دقت نکرده بودم.»

گراهام گرین نویسنده و شاعر انگلیسی در داستان ” The End of the Party  داستان دو برادر دوقلوی هم‌سان را می‌­نویسد. پیتر و فرانسیس که اختلافات عمیق روانی با هم دارند. به نظر می‌­آید در هنگام تولد، فرانسیس که کوچکتر است، دچار ضربه  روانی شده ­است. خانواده برای سال‌روز تولد آن‌ها مهمانی می­‌گیرد و در آن بچه­‌ها بازی قایم موشک در تاریکی را انجام می­‌دهند. پیتر که ترس و نیاز‌های برادر آسیب پذیرش را می‌­شناسد حدس می‌­زند که او کجا پنهان شده است. در آخر وقتی چراغ‌ها روشن می­‌شود همه مهمانان وحشت می­‌کنند.

داستان­‌های کوتاه گراهام گرین را به عنوان داستان کلاسیک ژانر وحشت به سبک انگلیسی می­‌دانند؛ در آن‌ها بدون نشان دادن صحنه­‌های خشونت‌آمیز فیزیکی، ترس وجود دارد. این بخشی از ترجمه داستان است:

«فرانسیس به طور ناگهانی می­‌چرخد پشت پیتر و بازوهایش را دور صورت او می­‌اندازد و جلو دهانش را می‌گیرد. قلب پیتر از هیجان  تند تند می‌­زند، بعد می­‌نشیند و داد می­‌زند: بلند شین! پیتر شانه فرانسیس را تکان می­‌دهد، اما چشمان او بسته ماندند.»

و بالاخره، داستان ایرانی این هفته «پروانه» از محمد طلوعی است که در مجموعه داستان «من ژانت نیستم» نشر افق چاپ شده ­است. راوی خیلی راحت و ملموس برایتان از زندگی‌­اش می­‌گوید. اگر برایتان درد و دل‌­ها، شیطنت­‌ها، برنامه­‌های یک مرد و چند تا خاطره از او جالب است، داستان «پروانه» را تجویز می­‌کنم. این قسمت از داستان جالب است:

«ابوترابی زن ندارد، دختر ندارد، خواهرزاده ندارد، هیچ موجود ظریفی که به خاطرش چهارشنبه را زود بیدار شوم و هم‌ساز صدایش بشوم و این را هیچ‌جور مریم باور نمی‌کند. دنبال چیزی می‌گردد که بهانه کند و نگذارد بروم اما پیدا نمی‌کند. حتی یک‌باری پرسید ابوترابی از آن پیرمردهایی نیست که پول می‌دهند تا ترتیبش را بدهند و من حسابی خندیدم، مریم هم خندید.»

به زعم بسیاری نوبل مهم‌­ترین جایزه در جهان جوایز است؛ نوبل آلیس مونرو برای من ارزشمند است. نه به خاطر زن بودن او (جنسیت  ملاک درستی برای داوری کار هنری نیست) بلکه به خاطر این‌که او نویسنده داستان کوتاه است. این جایزه توانست اهمیت این فرم از داستان‌­نویسی را نشان دهد. انگار نور امیدی در دل نویسندگان داستان کوتاه روشن کرد.

لینک داستان ماسه

لینک داستان ” The End of the Party

لینک داستان پروانه

نیلوفر شاندیز
0 0 رای‌ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback)‌های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه‌ها