مروری بر نمایش تهران بلگراد
تهران بلگراد با نویسندگی و کارگردانی فریار حسینی در سالن کوچک تالار مولوی هر شب ساعت 18:00 اجرا میشود، مدت نمایش پنجاه دقیقه است و بازیگرانش آیدا صادقی و مهناز ذبیحی هستند. نمایش فعلا تا هشتم دی ماه روی صحنه خواهد بود.
ناشر آخرین رما ن شهرزاد را رد می کند و او برای چاپ اثر سراغ فرهادی میرود. فرهادی برای فروش بهتر از شهرزاد می خواهد که شخصیت اصلی را ،همام گونه که هست، بکشد. سیما قهرمان رمان شهرزاد است. بازیگر تئاتر که عشق هاتف شده و 5ماهه از او باردار است. نویسنده باید سیما را بکشد و سیما که خارج از دنیای رمان و در کنار شهرزاد است نمیخواهد بمیرد واین آغاز ماجراست.
نویسنده ما را معطل نمیکند و با یکی دو تا تلفن شهرزاد را به ما معرفی کرده، دغدغه اش را میگوید و مشکل را نشان میدهد. هدف چاپ رمان و مانع مقاومت سیما. چون سیما اگر هم از عشق و دیگر علایقش بگذرد نمی تواند به مرگ بچه ای که در شکمش دارد رضایت بدهد. اراده خالق و مخلوق در مقابل هم قرار می گیرد وکشمکش آغاز می شود. آنچه در ادامه میآید تلاش یکی برای راضی کردن دیگری است که از قضا همین جاست که نمایشنامه دچار تکرار میشود. یعنی به جای اینکه درگیری مرحله به مرحله شدیدتر و در نتیجه کنش غیر قابل برگشت شود، یک نوع درگیری با انرژی یکسان به چند شکل مختلف تکرار میشود که بالطبع میتواند باعث ملال شود. اما بازیهای درخشان به اضافه دیالوگ نویسی قوی که نشان از شناخت کامل فضا توسط نویسنده و بازیگران دارد، این نقص را جبران میکند. سیما بازیگر تئاتر است و شهرزاد هم در زمینه نمایش طبع آزمایی کرده است. فریار حسینی به این بهانه بارها به بیرون دنیای نمایش ارجاع میدهد و تماشاگران را به خنده وا میدارد.
طی یک درگیری بین دو کاراکتر وقتی سیما(آیدا صادقی) از یک طرف به طرف دیگر صحنه فرار میکند، شهرزاد (مهناز ذبیحی ) به او میگوید …”حالا گفتن کار میزانسن نداره” در گذر از طنز بانمک آن، یک واقعیت است. شهرزاد اکثر اوقات اجرا روی کاناپه نشسته و سیما با جنب و جوش بیشتر نسبت به شهرزاد، اطراف آن میچرخد. این سکون به خودی خود ایراد نیست و در بسیاری از اجرها یک ویژگی است ولی اینجا یک ضعف است که به نظر کمتر متوجه کارگردان میشود. حسینی با انتخاب هوشمندانه بازیگران و لحن و ریتم مناسب نشان داده که کارگردان آینده داری است. ایراد اصلی متوجه طراح صحنه است. طراح میتوانست با تقسیم بندی فضا و ایجاد دو یا سه محل بازی دیگر یا محلهای ورود و خروج و یا هر تمهید دیگر فضای بیشری را در اختیار او قرار دهد. اما نور متمرکز بر کاناپه و قراردادن آن در مرکز صحنه عملا تمام انرژی را به مرکز منتقل کرده است. البته به نظر می رسد کارگردان آنقدر شیفته این طرح شده که در بین دیالوگ ها چند بار به چسباندن کاغذ دیواری به کف و تبدیل کتابخانه به میز اشاره میکند یعنی اینکه تماشاگر اگه تاحالا دقت نکردی، الان دقت کن.
اما آنچه میتواند تماشاگر را بیشتر از هر عنصری دیگری از اجرا شگفت زده کند بازی روان و پر قدرت آیدا صادقی و مهاز ذیبحی است. خالی از خودنمایی هر کدام با گشاده دستی فضا را در اختیار دیگری قرار میدهند و این بده بستان از ابتدا تا انتهای نمایش بدون هیچ نقصی ادامه پیدا میکند. البته نمیشود از نقش فریار حسینی هم در خلق موقعیت های جذاب و دیالوگ های زیبا به عنوان نویسنده و هم در ایجاد ریتم و فضای مناسب و هدایت صحیح بازیگران به عنوان کارگردان در کمک به خلق این بازیهای درخشان غافل شد. تهران-بلگراد هر روز به جز روزهای شنبه در سالن کوچک مولوی اجرا میشود. نمایشی که تا پایان شما را سرگرم نگه میدارد.
هیچ نظر به “مروری بر نمایش تهران بلگراد”