گزارش از اعتراض به ثبتنام بچههای افغانی در مدرسهی میبدی میبد
پرچمی که بر در مدرسهای در میبد آویخته شده بود، و در آن والدین دانشآموزان از مدیران مدرسه خواسته بودند افاغنه را ثبت نام نکند؛ شوری از احساسات ضدنژادپرستانه را برانگیخته است. چندین وبلاگ به این حرکت مردم میبد اعتراض کردهاند و چکیدهی این اعتراضات در این جملهی صادق زیباکلام خلاصه میشود که: «هيچ لغتی كاملتر و جامعتر از لغت « نژادپرستی » بيان كنندهی رفتار ما ايرانیها درقبال افغانیها نيست.» و ادامهی بحث که ما ایرانیها نژاد پرستیم، خودمان که میرویم اروپا توقع داریم مدارس عالی برایمان مهیا باشند ولی افغانها را حاضر نیستیم در هیچ مدرسهای ثبتنام کنیم. مثلا این نویسنده نوشته است:«تا اگر بچهی افغانیای توانست از هزار خوان فقر و بدبختی و فلاکتهای مهاجرت عبور کند و پایش به مدرسه برسد، بداند که همیشه باید مانند تولهسگ باران خوردهای در گوشه خفت کند و یادش نرود که با بقیه فرق دارد. یادش باشد که مردم شهید پرور فیروزآباد و آقایان دشتی و دهقانی لطف کردند و به او که سهمی از کرامت انسانی و حقوق اولیهی زندگی ندارد، تکهی ناچیزی از همین حقوق ساده و بدیهی را صدقه دادهاند.» صرف نظر از مبالغهی کلامی و تولهسگ و فلان، توجه نویسنده به اسامی دو مدیر مدرسه در پرچم جالب است: آقایان دشتی و دهقانی. به این دو نفر هم اعتراض میکند؛ چرا؟ این دو مدیر تا جایی که میدانیم کارشان را درست انجام دادهاند. بچهها را ثبت نام کردهاند و تا این لحظه هم کوتاه نیامدهاند. به این دو نفر که اعتراضی وارد نیست، از اینها باید تقدیر کرد که باعث شدند کار به نصب پرچم اعتراضی بکشد.
اما در بین سایتهایی که مرور کردم فقط ایران گلوبال، اندک تلاشی کرده بود تا دو طرفه به ماجرا نگاه کند و ذکر کرده بود که:« «میبد خبر» نیز همسو با ساکنان این منطقه نوشته در شرایطی که افغانها دارای «آموزشگاه» و «خانه بهداشت» هستند «چرا باید آموزش و پرورش، دانش آموزان افاغنه را در مدارس سطح شهر ثبت نام نماید.» البته ایران گلوبال هم به همین حد اکتفا کرده بود و حتی لینک خبر اصلی میبد خبر را هم ثبت نکرده بود. و هیچکدام از سایتها اشاره نکردند که به نقل از رییس آموزش پروش استان یزد، حدود نه هزار نفر از فرزندان اتباع خارجی در مدارس استان یزد در حال تحصیلند. هیچکس هم جلوی مدارسشان پرچم نصب نمیکند. البته در فیسبوک یادداشتی در این مورد خواندم؛ اشاره شده بود به تحصیل چند صدهزار کودک از اتباع خارجی در ایران، و تلاشهایی که برای حل مشکلات بیهویتی آنها شده است. در هر حال به نظرم بهترین توصیف برای این پرچمی که نصب شده این است:«عدهای در میبد نسبت به تحصیل فرزندان افغان خارج از مدارس مخصوص خودشان اعتراض کردند.»
در نادرست بودن عمل نصب پرچم بحثی نیست؛ ولی این تعمیم شتابزده است، که چون پرچم نصب شده ما همه نژادپرستیم؛ قطعا غلط است. کلا اگر قرار است رفتار نادرست ما در قبال افغانیها نژادپرستی باشد، رفتار نادرست ما در قبال خودمان اسمش چیست؟ من اگر بخواهم در یک کلمه رفتار ایرانی را توصیف کنم؛ از کلمهی بیمسئولیتی یا بیتوجهی استفاده میکنم. این بیمسئولیتی در مورد محیط زیست و … هم صادق است، در مورد خود ایرانیها هم صادق است، در مورد اتباع خارجی هم صادق است. شاهد این بیمسئولیتی و بیتوجهی این است که مسئلهی افغانها مدتهاست در میبد جدی است، ولی این عکس ناگهان خونها را به جوش آورده. خلاصه کنم، من یادم نیست رفتار نژاد پرستانهای در سطح ملی، در این دویست سال اخیر از ایرانیها سر زده باشد. ما در این سالها نه یهودیها را آتش زدهایم، نه بردهداری کردهایم؛ نه فرقهای مخصوص کشتن افغانیها داریم. یک سری رفتارهای نژادپرستانه در ایران وجود دارد؛ ایرانیها نژادپرست نیستند. برگردیم به میبد و پیشینهی این ماجرا. به گروگانگیری یک کودک توسط اتباع افغان در میبد.
سال نود، سهیل طیبی، ساکن میبد ربوده شد. بعد از نود روز اسارت، بریده شدن گوشش، ارسال فیلم و بازی تهدید و اخاذی و … بالاخره چند روز مانده به پایان سال نود آزاد شد. ردپای افغانها در این گروگانگیری باعث خشم عمومی میبدیها شد. نویسنده وبلاگ کاظمیه ما، به این رویداد و پیامدهایش با دیدی انتقادی اشاره کرده است. به این بحث و جدلها در رسانههای خبری میبد امنیت استان یزد را هم اضافه کنید. حتما در جریان هستید که شهر یزد به شهر بدون سرقت و جنایت معروف است؟ ظاهرا سرقتهای متعددی هم در میبد روی داده که رد پایش به افغانها میرسیده است. البته نویسنده وبلاگ کاظمیه اشاره کرده که بعدا معلوم شده پشت گروگانگیری ایرانیها بودهاند و افغانها صرفا اجرا میکردهاند.
به ماجرا این اطلاعیه را که توسط نیروی انتظامی میبد صادر شده است اضافه کنید:
« به اطلاع كليه افاغنه مجاز و غيرمجاز ساكن در شهرستان ميبد میرساند از تاريخ 5/6/1390 به مدت 10 روز مهلت داده میشود محل سكونت فعلی خود را از سطح شهر به مهمان شهر افغان آباد انتقال دهند، در غير اينصورت كارت اقامتی آنان در شهرستان ميبد باطل و نسبت به دستگيری اقدام و بهصورت گروهی و خانوادگی جهت طرد از كشور تحويل اردوگاه مراقبتی وحدت يزد داده میشوند.»
البته این اطلاعیه را از اینجا برداشتهام و طبعا ممکن است تکذیب شود، یا اصلا همهی ردپایش محو شود. در هر صورت، وبلاگ خبری میبد ما قاطعانه از این اطلاعیه حمایت کرده و آرزو کرده نیروی انتظامی کارش را انجام دهد. طبعا نیروی انتظامی این کار را انجام نداده است. گروگانگیری هم اتفاق افتاده و به طور طبیعی مرحلهی بعدی این است که مردم عصبانی تصمیم میگیرند خودشان کار را به دست بگیرند. به اینجا میرسیم. کارگران میبدی طوماری امضا میکنند؛ برای اینکه نیروی انتظامی به اطلاعیهی سال گذشتهاش عمل کند.
در کامنتهای یکی از وبلاگها یک شهروند میبدی اشاره کرده بود؛ که هر روز صبح وقتی همسایهی افغانش را میبیند با نیروی انتظامی تماس میگیرد اما انگار نه انگار؛ و بسیار از این امر شاکی بود. نتیجه اینکه فروردین ماه سال 91 کاروانی از موتورسواران خودسر، به شهرک افغان آباد میبد حمله میکنند و چند افغانی را به شدت کتک میزنند. سایت خبری میبد نوین تایید ملایمی از این رفتار میکند:
«شايد يكی از دلايلی كه موجب شده است تعدادی موتورسوار به قصد درگيری و فشار به افغانیها برای خروج از ميبد در سطح شهر روان شوند و به افغان آباد هجوم برند، عدم درک اين موضوع (حضور افسار گسيخته افغانیهای مجاز و غيرمجاز داخل شهر) است كه به نوعی چنين واكنشهايی را برمیانگيزد.»
و اینطور استدلال می آورد که:
«عدهای مخالف اخراج افغانیها و موافق با حضور آنها در ميبد به دليل استفاده از آنان در مشاغل سخت و غيره هستند. عدهای خواهان پايان مسالمتآميز حضور اتباع افغانی در ميبد هستند و عدهای نيز خواستار اخراج بیقيد و شرط آنها از ميبد به هر قيمتی ولو درگيری و خشونت هستند. اگر يک تحليل منطقی از نظرات فوق داشته باشيم نتيجه میگيريم كه عاقلانهترين گزينه موجود خروج اتباع افغانی از ميبد بدون درگيری و خشونت است كه اين امر نيز بايد از طرف مسئولين مربوطه صورت گيرد نه از طرف اشخاص.»
و متن کوتاه و مختصرش را میتوانید اینجا بخوانید و گزارش میبد ما را که موضع مخالف میبد نوین را گرفته است از اینجا. میتوان به راحتی تصور کرد که چه ماجراهای متعددی در لابهلای این حوادث و از فروردین 91 تا امروز در میبد روی داده است تا نهایتا به نصب این پرچم رسیده است. پرچمی که مشخص است یک اقلیت در اعتراض به یک مدرسهی معقول نصب کردهاند.
به نظر نمیرسد رفتار مردم میبد نژادپرستانه باشد. اگر یک عده از تهران هم به میبد بروند و کسی را گروگان بگیرند احتمالا واکنش مردم میبد اخراج تهرانیها خواهد بود. سوال اصلی اینجاست: آیا ساکنین یک شهرستان کوچک در ایران حق دارند تصمیم بگیرند چه کسی در شهرشان زندگی کند یا نه؟ این حق به نظر ساکنین شهر میبد بدیهی میرسد. شاید بسیاری از خوانندگانی که با صبر و حوصله این مطلب را تا اینجا دنبال کردهاند هم حق را به میبدیها بدهند. اما واقعیت این است که ما حق نداریم در مورد اینکه چه کسانی در شهرمان زندگی کنند یا نکنند به این قاطعیت تصمیم بگیریم. و باز کردن این استدلال جایش اینجا نیست. هدف از این مقاله صرفا گزارشی از مسئلهی میبد بود، و برجسته کردن این مسئله که رفتار کلی ایرانیان به عنوان یک ملت، و ایران به عنوان یک کشور با اتباع خارجی به هیچ وجه نژادپرستانه نیست. البته بیشک داستانهای فراوانی از بدرفتاری با افغانیان برای گفتن وجود دارد؛ و داستانهای متعددی از جرایم افغانیان در ایران. اما این داستانهای منفرد به سختی میتوانند تصویر بزرگ را مخدوش کنند.
ما هر سال برای ثبت نام این عزیزان در خود تهران هم مشکل داریم هر سال…و دوباره سال تحصیلی جدید
امیدواریم با خروج کشور از بحران اقتصادی همه جانبه، امکانات بیشتر شود. و با بهبود قوانین امکان تحصیل برابر برای هرکس درون این مرز است فراهم شود.
البته بنظرمن اغلب ايراني هااخلاق ضعيف كشي دارند.در برابر قدرت مندتر از خودشان چاكرماب هستندودربرابر ضعيفتر از خودشان ،بيرحم.و اين ربط زيادي به مليت ندارد فقط موضوع اين است كه در حال حاضر افغان ها در موضع ضعف هستند. بايد اين مشكل اخلاقي و فرهنگي را حل كرد.
با شما کاملا موافقم
و حل مشکل زمان و صبر و تلاش زیادی میخواهد
من در قم زندگی می کنم. جایی که از هر 10 نفر به جرئت می توانم بگویم 5 نفرشان افغان هستند.”افغانی” در قم به فحشی بدل شده که کودکان و گاهی بزرگسالان خطاب به یکدیگر می گویند. در جایی در وبلاگی نمی دانم در کجا عکسی دیدم که در استخری تابلویی نصب بود که نشان از عدم اجازه ورودافاغنه را به استخر می داد. به استخری که همیشه می رفتم رفته و خوب به قوانین استخر توجه کردم و دیدم بله…
در این استخر هم نژاد پرستی وجود داشت و نوشته بود :
از اجازه ورود اتباع خارجه معذوریم!
بله، گفتم که از این داستان ها زیاد است. در مقابل مدیر شرکتی هم بود که یک آبدارچی افغانی را استخدام کرده بود، این افغانی تحت نظارت همین مدیر رفت کلاسهای گرافیک، یک لپتاپ قسطی هم خرید و خدا را شکر الان درآمدش از من بیشتر است. کل حرف من این است
برخی «رفتارهای نژادپرستانه» به معنی نژاد پرست بودن یک ملت نیست