با شبگار همراه شوید در استقبال یلدا.
برف میبارد. پدر پوستینش را پوشیده و کنار آتش نشسته است. پسران و دخترانش و زنش دور آتش حلقه زدهاند و انار میخورند، میوههای خشک شده را در کاسهای سفالین ریختهاند و پدر برایشان از مهر میگوید؛ از نبردش با تاریکی، از اینکه از فردا، شب و دروغ شکست میخورند و نور و راستی پیروز میشوند. امشب طولانیترین شب سال است. هنوز چند هزار سال مانده تا حافظ به دنیا بیاید و ما رسم کنیم که شب یلدا فال حافظ هم دارد.
یلدا کهنتر از این حرفاست، متعلق به زمانی است که مردم هنوز نوشتن نمیدانستند و شاید یکی دو تا از آتشفشانهای ایران هم فعال بودهاند، یلدا از زمانی مانده است که مردم باور داشتند اگر امشب یلدا را بیدار نمانند، واقعا ممکن است شب بر روز پیروز شود و مهر از پلیدی شکست بخورد. یلدا متعلق به زمانی بسی دورتر از دوران کوروش کبیر است که برخی آغاز تاریخ این سرزمینش میدانند.
شب یلدا برای من تجربهی بنیان کنی نبوده، نه در این طولانیترین شب سال عاشق شدهام، نه معشوق ـ اگر هم شده باشم در جریانش نیستم. نه تا به حال شده که بی هندوانه مانده باشیم، نه بی انار! خلاصه فیلم شب یلدای کیومرث پوراحمد به کنار، یلداهای غیردراماتیکی را سال به سال پشت سر گذاشتهام و به همین دلیل دوستش دارم. اگرچه خود یلدا دراماتیک است.
شاید مهمترین رویداد زندگی من که به شب یلدا مربوط میشود، خواندنِ کتابِ بغِ مهر مهندس احمدِ حامی است. هنوز روز خریدن کتاب یادم هست، خیلی تصادفی با پدرم در یک کتابفروشی بودیم، کتاب را دیدیم و خریدیم و پس از خواندنش فهمیدم یلدا یلدا که میگویند، شب تولد مهر است. مهر است که با به دنیا آمدنش با تاریکی میجنگد، و ما بیدار میمانیم که شکست نخورد. البته آنقدر خیالمان از پیروزی هرسالهاش راحت است که فقط انار و هندوانه میخوریم و میخندیم. ما که دیگر به این چیزها باوری نداریم، برایمان فقط آیینهایش باقی مانده است و میتوانیم حتی به این آیینها معانی جدیدی وارد کنیم.
ایزد مهر، که نمادش خورشید است، نگهبان راستی و درستی و دوستی و آزادی و خلاصه همهی چیزهای خوب است. اینکه نیاکان ما چند هزار سال پیش، راستی و درستی و نور را هویتی بخشیده بودند و هر سال با تولدش همراه میشدند، به نظرِ من که جالب است، از همان زمان میدانستند پیروزیِ این چیزها تنهایی حاصل نمیشود، همه باید مشارکت کنند. برخی قدمت یلدا را تا هشت هزار سال عقب بردهاند، هشت هزار سال خیلی زیاد است، کافی است به این هزار سال که هیچ، به همین دویست سال اخیر تاریخ خودمان نگاه کنید و ببینید که هشت هزار سال عجب زمان درازی است!
از نظریاتِ رایجی که مورد نقد هم هست، یکی همین است که کریسمس مسیحیان همین یلدای ایرانی است و بابانوئل ک مسیحیان مشخصا از آیینهای پیشینی وام گرفتهاند، در واقع همان مهر تغییر شکل داده است، احتمالش بسیار زیاد است ولی بحث و جدلش بماند برای مورخین و دینپژوهان و اسطورهشناسان، ما روایتی که بیشتر دوست داریم را انتخاب میکنیم و میگوییم بله، کریسمس اصلا از شب یلدای ما برداشته شده است.(اگر میخواهید چیزی فراتر از ویکیپدیا بدانید به این مقاله مراجعه کنید، خوب متنی است)
اما برایِ خیلیها طولانی بودن شب بد هم نیست، یکی مثلا عارف در آهنگِ شبِ یلدایِ بوسیدن، یکی هم سعید کنگرانی در امتداد شب که قطعا ترجیح میداد شبی که با گوگوش تنها میماند، شب یلدا باشد. علی اکبر شیدا و تمام کسانی که خواندهاند ای روشنیِ صبح به مشرق برگرد … هم انگار طرفدار طولانی بودن شب بودهاند و عاشق ساخت و پاخت کردن با ظلمت شب. شاید این تعبیر از شب چله برای ما که دیگر چراغ فراوان داریم و شبهایمان به شهادت فئودور عزیز روشن است، مناسبتر باشد. دیگر لازم نیست یلدا را جشن بگیریم به مناسبت شکست خوردن شب، برعکس میتوانیم یلدا را جشن بگیریم به مناسبت اینکه طولانیترین شب سال است. شب یلدای بوسیدن است، و فرصت عاشقی. امسال یلدایتان را به این نیت بگذرانید که کسی از فردا خبر ندارد و یلدا طولانیترین امشب سال است. امشب را دریابیم.
*عکس در ابتدای متن تصویر مهر درحال کشتن گاو نر است