شبکه؛ سیدنی لومت و وهم تلویزیونی

۱۲ دی ۱۳۹۲ | ۱۸:۵۹
زمان مورد نیاز برای مطالعه: 9 دقیقه

سیدنی لومت معرف حضور هست؟ کارگردانی که همین چند سال پیش فوت کرد، و شاید اسمش را کمتر شنیده باشید، اما شاهکار کم نساخته است. اگر شبکه را دیده­‌اید این معرفی می‌تواند برایتان جالب باشد، اما اگر ندیده‌­اید حتما با بهزاد طالبی و شبگار همراه شوید. این کلاسیک را نباید از دست داد.

«پس به من گوش کنيد! تلويزيون حقيقت نيست، تلويزيون مثل يه شهربازی لعنتی می‌مونه، تلويزيون يه سيرکه، يه کارناوال . . .   قصه­‌گوها، رقاص­‌ها، خواننده­‌ها، شعبده­‌بازها، نمايش‌های فرعی، رام‌کننده‌های شير و بازيکنان فوتبال؛ ما در تجارتِ از بين بردن خستگی هستيم . . . اما شما هيچ حقيقتی رو پيش ما پيدا نمی‌کنيد. ما به شما همون چيزی رو که می‌خواين بشنويد، می‌گيم. ما خيلی دروغ می‌گيم . . . اينا همش وهمه، هيچ‌کدوم حقيقت نداره، اما شما اونجا می‌شينيد، روز بعد از روز، شب بعد از شب، با همه سنی و رنگی و کيشی. ما تمام چيزی هستيم که شما می‌­دونيد. شما اون وهمی که ما اين‌جا پخش می‌کنيم رو باور می‌کنيد، شما فکر می‌کنيد که اين جعبه، واقعيته و زندگی خودتون واقعی نيست. شما هرکاری که اين جعبه بهتون می‌گه، انجام می‌دين. اين جنون بزرگيه، ديوونه­‌ها. محض رضای خدا، شما مردم هستين که چيزای واقعی هستين، ماييم که وهم هستيم. پس تلويزيون­‌هاتون رو خاموش کنيد، همين الان خاموشش کنيد . . . » (قسمت­‌هایی از سخنان هاوارد بیل در برنامه‌ی هاوارد بیل) و این چیزی است که فیلم شبکه (Network, 1976) سعی دارد به ما بگوید که تلویزیون یک فریب بزرگ است.

هاوارد بیل گوینده­‌ی قدیمی خبر شبکه­‌ی UBS به دلیل پایین آمدن تعداد بینندگانش مجبور به استعفا می‌شود. دو هفته قبل از پایان کارش در برنامه پخش زنده‌ی اخبار به مردم اعلام می­‌کند که هفته­‌ی آینده در برابر دیدگان آن‌ها خودکشی خواهد کرد. در ابتدا مدیران شبکه برآشفته می‌شوند و او را از کار اخراج می­‌کنند، ولی هاوارد با اصرار از دوستش مکس شوماخر، مدیر بخش اخبار، می‌خواهد که یک فرصت دوباره به او بدهد، زمانی که در مقابل دوربین قرار می­‌گیرد، دوباره حرف‌های گذشته‌­اش را تکرار می­‌کند. شوماخر به دلیل ناراحتی از مدیران رده بالا پخش را قطع نمی­‌کند. در ابتدا مکس و هاوارد هر دو توسط رئیس شبکه اخراج می‌شوند، اما توسط فرانک هکت یکی از سهام‌دارن شبکه و دایانا کریستنسن  مدیر بخش برنامه‌ریزی که به ارزش هاوارد پی برده به کار برگرداننده می­‌شوند. آن‌ها برنامه‌­ای اختصاصی برای هاوارد به راه می‌اندازند تا او مزخرفات خود را به خورد مردم دهد و عجیب این‌که حرف­‌های یک مجری اخبار روان‌پریش با استقبال مردم روبرو می­‌شود. در این میان روابطی هم میان مکس شوماخر و دایانا شکل می­‌گیرد.

فیلم‌های سیدنی لومت (Sidney Lumet) چیزی بین متوسط و شاهکار در نوسان است. لومت که در دهه 50 کارش را در تلویزون شروع کرده بود با شاهکاری به نام دوازده مرد خشمگین (12 Angry Men, 1957) (که بیشتر یک فیلم تلویزیونی است) پا به دنیای سینما گذاشت. او نزدیک به 40 فیلم ساخت که شاهکارهایی مانند سرپیکو (Serpico, 1973)، قتل در قطار سریع­ السیر شرق (Murder on the Orient Express, 1974)، بعدازظهر سگی (Dog Day Afternoon, 1975) و حکم (The Verdict, 1982) از آن جمله‌اند. اکثر قهرمانان لومت انسان­‌هایی پایبند اخلاق هستند که برای رسیدن به هدف‌شان با نظام حاکم بر جامعه می­‌جنگند، هرچند که معمولا در این راه شکست می­‌خورند.

Network-11-10-921

ایده­‌ی اصلی این فیلم را پدی چایفسکی (Paddy Chayefsky) نویسنده­‌ی فیلمنامه از داستان کریستین چوباک (Christine Chubbuck) مجری که تحت فشارهای روانی در سال 1974 در پخش مستقیم تلویزیونی دست به خودکشی زد، برداشته است. چایفسکی هم مانند لومت در دهه 50 در تلویزیون کار می‌­کرد و زخم‌­خورده‌­ی کمپانی‌­های بزرگ بود. چایفسکی به خاطر این فیلم برنده­‌ی بهترین فیلمنامه­‌ی غیراقتباسی شد. او دوبار دیگر به خاطر فیلم‌­های مارتی و بیمارستان (The Hospital, 1971) این جایزه را برده بود.

داستان فیلم شبکه در مورد تسلط بی­‌حد و حصر تلویزیون بر زندگی مردم آمریکاست و این‌که مدیران کمپانی­‌های صاحبان این شبکه­‌ها حاضرند هرکاری انجام دهند تا بیننده­ بیشتر و در نتیجه سود بیشتری داشته باشند. فیلم هجویه‌ای است بر قدرت رسانه تلویزیون و روابط بین دست‌­اندرکاران آن. با این‌که داستان به شدت تراژیک است و در هیچ صحنه‌­ای خنده­ بر لبان تماشاگر نمی‌­نشیند، اما در بعضی صحنه‌­ها آن‌قدر هجو زیاد می‌­شود که داستان از حالت واقعی خارج شده و شبیه فیلم‌­های سوررئالیستی می‌شود، مانند سخنرانی رئیس هیئت‌مدیره­ شرکتی که صاحب شبکه است در مورد دنیای امروز برای هاوارد و یا صحنه‌ای که تعدادی کمونیست دوآتشه بر سر پولی که از شبکه بابت برنامه‌­شان می‌گیرند، دعوا می­‌کنند.

یکی از مهم‌ترین دلایل موفقیت فیلم گروه بازیگران آن است، که با پنج کاندیداتوری اسکار توانستند سه مجسمه را تصاحب کنند. بزرگترین بازنده‌ی­ این گروه ویلیام هولدن (William Holden) بازیگر نقش مکس شوماخر بود که اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد را در اتفاقی نادر به هم‌بازی خود پیتر فینچ (Peter Finch) ایفاگر نقش هاوارد بیل باخت. پیتر فینچ که کمی قبل از برگزاری مراسم اسکار مرده بود، اولین بازیگری بود که پس از مرگ این جایزه را دریافت می­‌کرد. ویلیام هولدن که اسمش را به قهرمان کتاب ناتوردشت، هولدن کالفیلد نوشته­ جی.دی.سالینجر قرض داده بود، را از نقش آفرینی­‌اش در سانست بلوار (Sunset Blvd, 1950)، پل رودخانه کوای (The Bridge On The River Kwai, 1957)و ادای دیالوگ تاریخی‌­اش در این گروه خشن (The Wild Bunch, 1969) می‌شناسیم، “هرکی جم خورد، بزنش”. فی داناوی (Faye Dunaway) که قبلا دوبار به خاطر فیلم‌­های بانی و کلاید (Bonnie And Clyde, 1967) و محله چینی­‌ها (Chinatown, 1974) فقط نامزد شده بود، این بار توانست با ایفای نقش دایانا کریستنسن برنده­ اسکار بهترین بازیگر زن باشد. جایزه سوم بازیگری را بئاتریس استریت (Beatrice Straight) برای ایفای نقش کوتاه همسر مکس شوماخر برنده شد.

شبکه در ده رشته نامزد دریافت جایزه اسکار شد که در نبردی سخت فقط توانست 4 تای آن‌ها را به دست آورد. شبکه جایزه‌های بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر اول مرد (می­‌شود گفت هم گرفت و هم نگرفت)، بهترین بازیگر نقش دوم مرد، بهترین فیلم‌برداری و بهترین تدوین را از دست داد. اما من اگر به جای تهیه­‌کنندگان شبکه بودم از این تعداد جایزه راضی به خانه می‌رفتم، چون نبرد سختی را برنده شده بودند. تعداد فیلم‌های عالی در اسکار سال 1977 از مقدار معمول کمی بیشتر بود، راننده تاکسی (Taxi Driver, 1976)، راکی (Rocky, 1976)، همه‌ی مردان رئیس ­جمهور (All The President’s Men, 1976)، ماراتن من (Marathon Man, 1976)، تیرانداز (The Shootist, 1976)، آخرین قارون (The Last Tycoon, 1976) و کری (Carrie, 1976) .

شبکه داستان نبرد نابرابر انسان است در برابر رسانه، رسانه‌ای گه هر لحظه قدرتش بیشتر و احاطه­‌اش بر زندگی انسان­‌ها افزون‌­تر می­‌شود. شبکه قصه‌ی­ مردی را روایت می‌کند که علیه قدرت تلویزیون و کمپانی­‌های آن قیام کرد، اما در انتها اسیر همان شد. شاید لومت و چایفسکی دیگر امیدی به نجات انسان نداشتند، اما ما می‌دانیم که سال­‌ها بعد از فیلم شبکه همین وسیله قدرتمند در مقابل رقیبان سرسختی مانند وسایل چندرسانه­‌ای و شبکه جهانی اینترنت به سختی خود را سر پا نگه داشته است و شاید هم به زودی نابود شود، چه کسی از آینده باخبر است.

پ.ن : نه این‌که ما آدم‌­های خرافاتی و یا دچار توهم تئوری توطئه باشیم، فقط می­‌خواهیم به دو تقارن جالب اشاره کنیم، یکی این‌که در فیلم یک‌بار نام اسنودن و سی.آی.ای در کنار هم شنیده می‌­شود و دوم این‌که نام یکی از شخصیت‌­های فرعی فیلم جورج بوش است. فقط یک اتفاق جالب، همین.

دو نقد از راجر ایبرت به فاصله  24 سال:Network-11-10-923

لینک یک

لینک دو

نقد در نیویورک تایمز 

نقد در ورایتی 

بهزاد طالبی
0 0 رای‌ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback)‌های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه‌ها