«زندگی در چمنزار، ارزش باروتی که آنجا را به جهنم تبدیل میکند، ندارد»، اين جمله را ساکنان «هل آن ويلز» که در چادرها زندگی و همراه راه آهن سراسری و همانند خزندهها با سرعت 3 کيلومتر در روز در سراسر کشور جابجا میشوند، بيان میکنند. جايی برای زنها و بچهها در اينجا وجود ندارد و مردانی که اينجا کارگری میکنند، کهنه سربازها، مهاجرين و سياهپوستهای آزاد شده هستند که اغلب پس از آنکه با چکش بر سنگها میکوبند يا ريلها را جایگذاری میکنند در اوقات فراغت مست کرده و بهدنبال تفريحات ضددينی هستند. هر مردی که اينجاست اسلحهای حمل میکند که آن را هم به همراه يک چاقو با صرف کمتر از 3 دلار بدست میآورد و يکشنبهها به کليسا میرود. اينجا با 35 سنت میتوان غذايی فراهم و با 25 سنت آبجويی، کت شلواری همراه با کلاه با قيمت 5 دلار خريد، اگر براي مُرده باشد که از اين نيز ارزانتر خواهد بود. (قسمتهایی از مقاله لوییز الیسون نوشته شده در نیویورک تریبیون در سال 1867). این مکانی است که در سریال قرار است مشاهده کنید، مردان لات، زنان بیبندوبار، ویسکی، گناه و تفنگ، شهر متحرکی پر از فساد و تباهی مخلوط با کمی شرف و درستی. به «جهنم چرخدار» خوش آمدید.
طرح سریال در سال 2010 توسط برادران گایتون، جو و تونی(Tony & Joe Gayton)، به شبکه amc ارائه شد. طبق روال اغلب سریالها برادران گایتون چندان تجربهای نداشتند، فقط نویسندگی چند فیلم تلویزیونی و فیلم سینمایی سریعتر (Faster, 2010). این سریال در ژانر وسترن در سه فصل ساخته شد که به احتمال قوی به دلیل استقبال بیندگان برای فصلهای بیشتر تمدید خواهد شد. معمولا سریالهای وسترن در آمریکا جزو سریالهای درجه 2 محسوب میشوند و به دلیل از رونق افتادن ژانر وسترن دارای مخاطبین خاص است، اما وجود دارند استثناهایی که در این میان توجه تعداد بیشتری را به خود جلب میکنند که میتوان به سریال Dead Wood اشاره کرد.
در سریال Hell On Wheels تعداد زیادی شخصیت محوری وجود دارد که هرکدام میتوانند قهرمانی به حساب آیند، به همین خاطر تعریف خلاصه داستان سریال کمی مشکل است. داستان در سال 1865 آغاز میشود، با پایان یافتن جنگهای انفصال در آمریکا و پیروزی شمال بر جنوب، دولت آمریکا سعی در توسعه بیشتر کشور و بازسازی خرابیهای ناشی از جنگ را دارد. در همین راستا دولت امریکا برای توسعه سریعتر راه آهن مرکزی کشور مسابقهای میان دو شرکت بزرگ راه آهن کشور برگزار میکند، سنترال پاسیفیک (Central Pacific) و یونیون پاسیفیک (Union Pacific). دو شرکت به سرعت شروع به ساخت و ریلگذاری میکنند؛ این خط آهن روزانه 3 کیلومتر پیشرفت دارد و این کار احتیاج به صدها کارگر دارد که این باعث جذب انواع و اقسام آدمها میشود. از سربازان جنوبی شکستخورده در جنگ تا ایرلندیهای مهاجر و سیاهان تازه آزاد شده. کالن بوهانن (Cullen Bohannan) یکی از سربازان جنوبی میخواهد از سربازان شمالی که زن و فرزندش را کشتهاند انتقام بگیرد. او تک تک آنها را پیدا میکند و میکشد تا در جستجوی آخرین نفر به خط آهن یونیون پاسیفیک و شهر متحرک Hell On Wheels میرسد. بوهانن سرکارگر راه آهن را میکشد و از دکتر توماس دورانت (Thomas C. Durant) مسئول ساخت خط راه آهن شرکت یونیون پاسیفیک تقاضای شغل او را میکند و این داستان ورود کالن بوهانن به ماجرای ساخت راه آهن سراسری آمریکاست و کشمکش همیشگی او با دورانت، سرخپوستها، جنایتکاران و سیاستمداران نیویورکی.
مهمترین جاذبه سریال مثل بسیاری از فیلمهای وسترن، شخصیت قهرمان اصلی داستان یعنی کالن بوهانن است. «او مردی است که افتخار و شرف برايش مقدس و پرهيزکاری فانی است. در برهوت جديدی که نامش را خانه گذاشته، صداقت برای کالن بوهانان مهم است حال آنکه آیا درستی آن چيزی است که برای ساختِ راه آهن لازم است، هنوز نمیدانيم. راه آهن همواره کسب و کاری بدسيرت و فاسدی بوده است، به گمانم بوهانن هيچکدام از اينها نخواهد بود.» (لوییز آلیسون از همان مقاله) کالن بوهانن شخصیت جدیدی نیست، اما بسیار جالب است، او همواره به حرفی که میزند عمل میکند و به هیچ عنوان نژادپرست نیست. به مانند گفته گروهبان هارتمن در فیلم غلاف تمام فلزی (Full Metal Jacket, 1987 ) سرخ و سیاه و سفید برای او به یک اندازه آشغالند. بوهانن یک قهرمان واقعی است او مدافع ضعفا، زنان و بچه هاست، ولی از کشتن انسانها هم هیچ ابایی ندارد.
به غیر از بوهانن قهرمانان دیگری هم در سریال هستند، ایلام فرگوسن سیاهپوستی که تحمل هیچ نژادپرستی را ندارد، برادران مک گینس ایرلندیهای مهاجر که برای رسیدن به زندگی بهتر به این سوی دنیا آمدهاند، لیلی بل همسر نقشه بردار راهآهن که پس از کشته شدن همسرش کار او را ادامه میدهد، جوزف سیاه ماه، سرخپوستی که نمیخواهد سرخپوست باشد و توماس گرانت که حاضر است هر کاری بکند تا مسابقه را از سنترال پاسیفیک ببرد.
«هل آن ویلز» یک وسترن کلاسیک با عناصر آن نیست، آدمها سیاه و سفید نیستند. انسانها برای بهتر زندگی کردن نمیجنگند. در «جهنم چرخدار» آنها میجنگند که زنده بمانند و هر یکشنبه به درگاه خدا دعا میکنند که یک هفته دیگر زنده ماندند. در این جنگ هر کاری از هر کسی ساخته است و شرف و صداقت چیزی کاملا نسبی است، مگر برای کالن بوهانن.
پانوشت: داستان سریال کاملا براساس واقعیت نوشته شده و اکثر حوادثی که برای خط آهن ذکر میکنند، واقعا اتفاق افتاده است. دکتر توماس دورانت هم شخصیتی کاملا واقعی است، او کسی است که در دهه 60 قرن نوزدهم خط آهن شرکت یونیون پاسیفیک را ساخت.
صفحه رسمی سریال Hell On Wheels
لینک نقد سریال در لوس آنجلس تایمز
لینک نقد سریال در وال استریت ژورنال
متشکرم می خواهم فیلم را ببینم با سپاس
متشکرم می خواهم فیلم را ببینم با سپاس
بلی فیلم را ببینم
بدکی نیست