سریال کشتن؛ سرد و عمیق مثل رگبارهای سیاتل

۱۸ آذر ۱۳۹۲ | ۱۵:۱۱
زمان مورد نیاز برای مطالعه: 7 دقیقه

کشتن سریالی است جدی و جذاب که به پرونده یک جنایت می‌پردازد، اما با ریتمی سریع و با شخصیت‌هایی که مشابه‌شان را قبلا ندیده‌­اید. اگر از دیدن سریال­‌های شبیه هم خسته شده‌اید،  کشتن را پیشنهاد می‌کنیم، کشتن قطعا تجربه‌ای است تازه.

کارآگاه سارا لیندن (Sara Linden) قد کوتاهی دارد، زیبا نیست و خیلی هم باهوش نیست؛ اما آمار بالایی در کشف جنایت دارد. او برای کشف جنایت فقط نگاه می­‌کند، نگاه می­‌کند و نگاه می­‌کند. سارا آن‌قدر نگاه می­‌کند تا بالاخره چیزی را دیگران نمی­‌توانند ببینند، می‌بیند. سارا لیندن برعکس کارآگاهان معروف که برای کشف جنایت، خود را به جای قاتل می­‌گذارند، با مقتول احساس نزدیکی می­‌کند و با حدس زدن حرکات مقتول سعی در باز کردن راز جنایت دارد. او در حد جنون سمج است و برای حل کردن هر پرونده تا مرز جنون می‌­رود، مانند سگی است که بوی کسی را حس کرده و تا پیدا کردنش از دویدن باز نمی‌­ایستد، حتی اگر به قیمت از دست دادن همه چیزش تمام شود. لیندن کم می­‌خندد و بسیار جدی است و هیچ چیز جز وجدانش برایش مهم نیست، او نه به قانون پایبند است و نه به عدالت. او قهرمان سریال کشتن (The Killing) است و برای کسانی که با او آشنا نیستند‌، موجودی است سرد و عمیق، مانند دریاچه‌­ای یخ‌­زده.

کارآگاه سارا لیندن از پلیس جنایی سیاتل استعفا داده است، او قصد دارد به همراه پسر نوجوانش، برای ازدواج با نامزدش، به شهر سونوما در کالیفرنیا برود. یک روز قبل از اتمام خدمتش در پلیس سیاتل، جسد رزی لارسن (Rosie Larsen) دختر نوجوانی را در حالی‌که دست­‌هایش را بسته­‌اند، در صندوق عقب ماشینی در دریاچه پیدا می­‌کنند. لیندن برای کامل کردن پرونده و تحویل آن به کارآگاه جانشینش استفن هولدر (Stephen Holder) یک روز بیشتر می‌­ماند، اما او خود می‌داند که دیگر نمی‌­تواند دست از این پرونده بردارد. قتل رزی لارسن بر زندگی کاری و شخصی سه گروه تاثیر می­‌گذارد، لیندن و هولدر کارآگاهان پلیس، خانواده لارسن و دارن ریچموند (Darren Richmond) رئیس فعلی شورای شهر سیاتل و نامزد انتخابات برای جایگاه شهردار سیاتل و دستیارانش، به دلیل این‌که ماشینی که جسد در آن کشف شد متعلق به کمپین تبلیغاتی اوست.

سریال آمریکایی کشتن (The Killing) براساس سریال موفق دانمارکی به همین نام (Forbrydelsen) ساخته شده است. سریال دانمارکی از سال 2007 آغاز شد و در سال 2012 به اتمام رسید و کپی آمریکایی آن از سال 2011 آغاز به پخش کرده است. سریال کشتن توسط شبکه تلویزیونی کابلی AMC ساخته شده و خالقی ندارد. سون سویستروپ (Soren Sveistrup) خالق نسخه­‌ی دانمارکی به عنوان تهیه­‌کننده اجرایی در عنوان‌­بندی سریال حضور دارد و وینا سود (Veena Sud) نویسنده­­‌ی فیلمنامه تلویزیونی (Teleplay) این سریال است. تا به حال سه فصل از این سریال در 38 قسمت پخش شده است و جالب این‌که بعد از اتمام هر فصل شبکه ساخت ادامه سریال را منتفی اعلام می­‌کند و به اصطلاح آن را کنسل می­‌کند، اما هر بار در برابر فشار طرفداران سریال تسلیم می­‌شود و سریال را ادامه می­‌دهد. به تازگی شبکه AMC خبری را منتشر کرده که این سریال برای فصل چهارم هم تمدید شده است. ما در این صفحه از ساخته­‌های شبکه­‌ی AMC سریال­‌های Breaking Bad ، The Walking Dead و Hell On Wheels را معرفی کردیم.

 TheKilling-17-9-821

داستان دو فصل اول (26 قسمت) تنها در مورد قتل یک دختر است. شاید کمی عجیب باشد که پیدا کردن یک قاتل در سریال­‌های پلیسی معمولا یک قسمت به طول می‌­انجامد، چگونه در این سریال 26 قسمت ادامه پیدا می­‌کند. داستان این سریال داستان یک قتل نیست، بلکه لیندن و هولدر هرچه بیشتر تحقیق می­‌کنند، بیشتر کثافت­‌های روی این لجن‌زار را کنار می‌­زنند، زد و بندهای سیاسی، گروه­‌های مافیایی، پلیس‌­های فاسد و بسیاری کارهای خلاف قانون که با کشته شدن یک دختر جوان به خطر میفتند. همان‌طور که شعار فیلم می‌گوید: «مواظب باش چه چیزی را برملا می­‌کنی». برخلاف آن چیزی که تصور می­‌شود، سریال از ریتم بسیار خوبی برخوردار است، داستان به خوبی می­‌تواند قسمت به قسمت شما را به دنبال خود بکشد.

سریال کشتن داستان یک قتل نیست، ماجرای روابط بین آدم‌هاست، انسان­‌های معمولی که ما هر روز از کنارشان رد می‌­شویم و یا با آن‌ها زندگی می­‌کنیم، اما در لحظات حساس به آدم­‌های دیگری تبدیل می­‌شوند. در شروع سریال از گذشته­ هیچ‌کدام از شخصیت­‌های آن چیزی نمی‌دانیم، اما هرچه داستان پیش می‌رود، می‌فهمیم که هر کدام از آن‌ها راز یا رازهایی از زندگی گذشته خود دارند (مانند بسیاری از ما). روابط بین آدم‌ها، بر ملا شدن رازهایی که هر لحظه ممکن است مسیر داستان را تغیییر دهد و معمای یک قتل تم اصلی سریال کشتن را تشکیل می‌­دهند.

قطعا جالب­‌ترین و بهترین شخصیت داستان، سارا لیندن با بازی زیبای میریل انوس (Mireille Enos) است. سارا روابط پیچیده و عجیبی با پسرش، نامزدش و همکارش دارد. هیچ چیز نمی‌­تواند لیندن را از پرونده‌­اش جدا کند، او به حد مرگ برای رسیدن به قاتل تلاش می‌­کند. رابطه­ میان لیندن و کارآگاه هولدر جانشین او در قسمت جنایی پلیس، یکی از منحصر‌به‌فردترین روابطی است که من در یک سریال پلیسی دیده‌­ام. آن‌ها نه مانند دو همکار و یا دو انسان مونث و مذکر دارای جاذبه جنسی، بلکه مانند دو خواهر و برادر هستند. خواهر و برادری که در همه حال باید از هم حمایت و به هم کمک ­کنند، اما هریک راه خود را می­‌رود.

دلیل انتخاب سیاتل به عنوان محل وقوع داستان، شبیه بودن این شهر به فضای سریال اصلی در اسکاندیناوی است. سیاتل بزرگ‌ترین شهر شمال غربی آمریکا و دارای آب و هوایی سرد است. داستان در فصلی اتفاق می‌افتد که باران دائما در حال باریدن است و رنگ­‌مایه خاکستری بر سریال مسلط است. فضا به شدت جدی و غمگین است و کوچک‌ترین طنزی در سریال وجود ندارد . خشونت نه در صحنه­‌های سریال، بلکه در روابط بین انسان‌­ها حاکم است. قطعا این یکی از جدی­‌ترین، عجیب‌­ترین و زیباترین سریال‌هایی است که خواهید دید. اگر از سریال­‌های Fringe و Homeland (جدا از داستان فانتزی اولی و سیاسی دومی) با توجه به شخصیت‌­پردازی‌، داستان معمایی و شخصیت زن پلیس آن‌ها لذت برده‌­اید، از این سریال هم استقبال خواهید کرد.TheKilling-17-9-82

صفحه رسمی سریال The Killing 

لینک نقد سریال  در نیویورک تایمز

لینک نقد سریال در هالیوود ریپورتر 

لینک نقد سریال در USA Today 

لینک نقد سریال در ورایتی

بهزاد طالبی
0 0 رای‌ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
2 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback)‌های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه‌ها
tahmineh
10 سال قبل

ممنون.بانظرشماموافقم.این سریال را دیده ام و از همان قسمت اول باجذابیت آن آشنا شدم.خیلی عالی بود.

fardin
6 سال قبل

متاسفانه ریتم سریال بسیار کند است…اتفاقاتی که می افتد و یک شخص را به صورت مظنون اصلی معرفی می کند و بعد دوباره با یک صحنه همه چیز را عوض می کند، بسیار بچگانه و مبتدیانه نوشته شده و اصلا باور پذیر نیست…دروغ گویی معلم به خاطر دختر مسلمان، عدم همراهی ریچموند در واگویی ماجرای خودکشی بخاطر ترس از باختن انتخابات و…همگی بسیار عجیب و ساده لوحانه طراحی شده اند… هنوز فصل دوم رو تمام نکردم ولی با وجود جذابیت، این نکات تو ذوق می زنه و انگار به عمد کسی می خواد داستان رو طول بده