
شبگار پس از پایانِ بازی ها مروری بر این دوره و نتایجش خواهد داشت، اما این یادداشت به بوکس و مظلومیتش میپردازد.
بوکس پس از انقلاب بی هیچ دلیلِ مشخصی تعطیل شد. نه فتوایی علیه بوکس وجود داشته و دارد نه منطقی. نه نمادِ طاغوت است، نه خشنترین ورزش دنیاست نه لباسش عجیب ترین لباسِ دنیا. بوکس بالاخره مجوز فعالیت گرفت و آقای ناطقِ نوری ـ برادرِ ناطقِ نوریِ روحانی ـ ریاست فدارسیونش را بر عهده. اما حتی چنین رییس بانفوذی هم برایِ پخش بوکس و برپا شدنِ لیگ بوکس و خلاصه جدی گرفته شدنِ بوکس کافی نبود. کسی که بوکس را به رسانهی ملی برگرداند علی مظاهری بود، بوکسورِ ایرانی که با حضور در فینال، مدالِ طلایِ بازیهای آسیایی را گرفت. افتضاحِ رسانهی ملی که یادتان هست؟ صبر کردند تا علی فینال را برگزار کند، وقتی مطمئن شدند برده است، فینال را به عنوانِ بازی زنده پخش کردند. حالا اگر یک نفر پیدا شد و توضیح داد که چطور یک ورزش بیست سال از رسانهای غایب بوده و چطور بی سر و صدا به این رسانه برگشته، جایزه دارد. آن وقت چه استدلالی وجود داشت و حالا چه استدلالی. مگر میشود بی هیچ دلیلِ عقل پسندی ورزش را به طور کلی تعطیل کرد؟ بله، میشود.
این بار بوکس بیشتر پخش شد ولی هنوز لیگ ندارد، سر و صاحب ندارد و به طور زننده و مشخصی مغضوب است. این فقط مربوط به بوکس نیست، تمامِ ورزشهای رینگی در ایران مغضوبند. ورزشِ رزمی فقط آن است که رویِ تاتمی برگزار شود، رینگ انگار که وجود ندارد. کیک بوکس، تای بوکس، و تمامِ جنگجویانِ رینگی ایرانی در این معادله بازندهاند. اما بگذریم از این حرفها، فردا سرنوشتِ چهارم شدن یا نشدنِ ایران در بازیهای آسیایی در مشتهای مشتزنهای ایران است.
اگر به نظرتان بازیهای آسیایی اهمیتی ندارد، جایگاهِ ایران برایتان پوچ است و الباقیِ قضایا ادامهی این یادداشت را نخوانید، اگر هم برایتان مهم است احتمالا میدانید قضیه از چه قرار است. ما تا امروز 18 طلا گرفتهایم و از بیست طلایِ دورهی قبلمان خواهیم گذشت، اما برای گرفتنِ قزاقها و چهارم شدن کارِ سختی داریم. مهمترین شانسِ قزاق ها برای طلا بردن در بوکس است، جایی که ما دو فینالیست داریم: علی مظاهری و جاسمِ دلاوری. اگر فرض کنیم از تمامِ رشتههای دیگر پنج شش طلا هم بگیریم، دو فینالِ بوکس سرنوشت را رقم میزنند. دو فینالی که یا ما طلا میگیریم یا قزاقها. سوال این است، آیا ما در بوکس هم می توانیم مثل کشتی و تکواندو و بقیهی رشتههای بزن بزنی بر آسیا سلطنت کنیم؟ جواب این است، بله میتوانیم. وقت آن رسیده که به مشتهای بوکسورها اعتماد کنیم و بپذیریم که این ورزش هم بخشی از این کشور است. اگر جاسمِ دلاوری و علی مظاهری فردا ببازند، به مسوولینی می بازند که اجازه میدهند ورزشکاران شغلهای دوم و سوم و چهارم داشته باشند تا ورزشکار بودنشان توجیهی برای خانوادهشان داشته باشد.
قزاقها در بوکس آماتور و نیمهحرفهای در جهان هم جایگاه مناسبی دارند و مشتزنهایشان عموما مشتزنهای برتر جهان هستند. وضعیت قزاقستان در بوکس بی شباهت به وضعیت ما در کشتی نیست، قاعدتا باید همهی طلاهای کشتی آسیا را ما بگیریم، ولی بقیه هرطور که شده با انواع و اقسام حقهبازی و کلک سه چهارتایش را از چنگمان بیرون میکشند. الان هم قزاقها در هفت وزنِ بوکسِ آسیا فینالیست هستند و ما قرار است دو طلایشان را با جنگندگی از چنگشان بیرون بکشیم. اگر علی و جاسم طلا بگیرند و کشورِ ما در آسیا چهارم شود، من یکی خوشحال میشوم شما را نمیدانم. ولی امیدوارم مسوولینِ ورزشِ ما درک کنند که این مقامِ چهارمی در آسیا و این ورزشکاران چقدر ارزش دارند.
در این ایام وانفسا که فوتبالیستها رسما گند کار را در آوردهاند و والیبالیستها ثابت کردهاند ایران هم میتواند در یک ورزش تیمی با برنامه ریزی صحیح به اوج برسد(بعدا در یک یادداشت جداگانه مفصلا در موردِ والیبال خواهم نوشت)، شاید وقت آن رسیده که قصهی مرگ یکبار و شیون یک بار در موردِ ورزش هم تکرار شود. بالاخره یک بار تصمیم بگیرید که میخواهید ورزشِ ایرانی در آسیا سوم و دوم بشود یا نه؟ میخواهید دو میدانی مدال بگیرد یا نه؟ بوکس را میخواهید یا نمیخواهید؟ این ورزشی که هفت طلا در آسیا دارد، نماینده در المپیک دارد، محبوب است، بینِ مردم هم جایگاه دارد، را میخواهید یا نمیخواهید؟
این بازیهای آسیایی هم بالاخره تمام میشود و میرود. سعیدِ عبدولی بعد از اینکه به ناحق به کشتیگیر کرهای باخت ـ این از مظلومنماییهای رایج ایرانی نیست، واقعا حقش را خوردند ـ در مصاحبهاش از همهی مردم ایران عذرخواهی کرد و قسم خورد اگر ذرهای انرژی در وجودش داشت باز هم رویِ تشک میجنگید. همین قسم، و همین روحیهی جنگندگی، همان حسی است که دلِ من شخصا برایش تنگ شده بود. احساسِ مردی/زنی که باور دارد برای افتخارِ کشورش میجنگد. فردا جاسمِ دلاوری و علی مظاهری هم میجنگند، اما برخلافِ عبدولی، ورزششان باعثِ افتخار مسوولینِ کشورشان نیست. این بوکسورها اگر طلا هم بگیرند، اگر ایران را چهارم هم بکنند، باز هم باید سرشان پایین باشد چون ورزششان معلوم نیست به کدام دلیل مغضوب است. به امید قهرمانیِ مشتزنها.
کارشناس فیلمنامه نویسی و کارشناسی ارشد ادبیات نمایشی از دانشگاه هنر و دانشجوی دکترای پژوهش هنر در دانشگاه تربیت مدرس. فیلمنامه نویس، و نویسنده رمان های سیاسیا در شهرمارمولک ها، ماجرای خونزاد و ماجرای کفترکش و منتقد و نویسنده در مجله شبگار