از استخرهای خالی تا ونهای اسقاطی، رابرت مونتگمری کلام مکتوب را به جسمانی ترین فضاها میکشاند. مردم انقدر کارش را دوست دارند که شعرش را خالکوبی میکنند. این یادداشت 20 مارس 2016 در گاردین منتشر شده است. با شبگار همراه باشید.
به او آشوبگر گفتهاند، هنرمند خیابانی گفتهاند، پسا موقعیتگرا، هنرمند پانک، و بنسکیِ مکتوب. رابرت مونتگمری شاعر اسکاتلندی آگاهانه برای خودش «فضایی غریب» میان طبقههای مختلف هنری درست کرده است و کاملا از آن لذت می برد. او در کارش شعر را با فرمتهای بصری چشمگیر، مقابل دیدگان مردم می آورد: بیلبوردهای تبلیغاتی که با شعر پر میکند، کلماتی که با مشعل در دوردست روشن می کند و می سوزاند، مثلا در ساحل ساسکس انگلستان، یا فرودگاهی در برلین.
لندنیها شاید او را با فونت سفید و زمینه سیاهش که در روزهای اعتراض به جنگ عراق روی بیلبوردهای تبلیغاتی لندن شعر می نوشت به یاد بیاورند. سرخوردگی ناشی از ادامه جنگ در سایه اعتراضات میلیونی به آن؛ به رابرت انگیزه داده بود «شبها تنها بیرون برود» تا اولین بیلبوردش را با این شعر مزین کند:
وقتی ما خوابیم
هواپیماها خاطرات وحشتی را حمل میکنند
که ما با سکوت تاییدشان می کنیم.
شعرهای رابرت عموما غنایی هستند، رویایی و تقریبا خوشبینانه. «من فکر میکنم این یک مسوولیت است که از چیزهایی که به نظرمان بد هستند انتقاد کنیم. ولی در عین حال احساس میکنم یک وظیفه اخلاقی هم داریم برای ارتقای امید.» یک بحران جدید جهانی تمرکز او را به خودش جلب کرده است؛ بحران آب و هوا:«من فکر میکنم، بحران آب و هوا که باهاش روبروییم یک بحران جدی تاریخیه و تاریخ نسل ما رو بر اساس این بحران قضاوت میکنه.»
مونتگمری امیدوار است با کوبیدن شعر توی صورتمان آن را به گفتمان عمومی وارد کند:«من به این ایدهی بارت علاقهمندم که اسطوره هم شکلی از کلامه، و اینکه کلام به فرهنگ شکل میده. شعر میتونه زبانهای غالب هر فرهنگ رو معین کنه ـ الان زبانهای غالب تبلیغات و رسانههای خبری هستن.»
با وجودی که آثار خودش را در جسمانیترین شکل ممکن ارائه میکند، یک پدیده دیگر هم مورد تایید اوست «شاعران اینستاگرامی» که تا حدی، کلام مکتوب را با ارائه بصری ترکیب میکنند. «اینترنت برای شعر رسانه محشری است. فکر نمیکنم هدف سازندگانش این بوده، ولی این هم تاثیر جانبی بسیار دلنشینی است.» او بابت اینکه خودانتشاری پدیده ای رایج شده بسیار شاد است و احساس میکند این برخورد تک به تک بین شاعر و مخاطب باعث میشود، شعرها قبل از نشر رسمی «زنده شده باشند.»
کارهای او به نظر میرسد وارد قلمرو جملات قصار هم شده باشند، طرفدارانش روی لباسهایشان، دیوارهایشان، عکسهایشان و بدنهایشان شعرهایش را مینویسند. «تایید نهادهای رسمی عالی است، ولی خالکوبی روی بدن خیلی شخصی و فوق العاده است. الان استودیوی من یک سری از نمونههای خالکوبی را جمع میکند. به هر حال به نظر من، هدف هنر، انتقال درونیترین احساساتمان به غریبه هاست.»
کار مونتگمری روی بیلبوردهای لندن هر از گاهی درگیریهایی با پلیس هم پیش آورده است. یک بار هم بعد از چسباندن شعرش برای ویلیام بلیک روی یک بیلبورد بازداشت شده است. «من شروع کردم از ادبیات حرف زدن، یکی از پلیسها هم خیلی علاقهمند شد. به نظرم شانس آوردم. ولی در کل فکر میکنم اکثر مردم اعتراضی ندارن که آخر خیابون به جای تبلیغ جدید کوکاکولا یه شعر ببینن.»