خون، کافئین، اژدها، جادو : چگونه “بازی تاج و تخت” نوشته می‌شود

۱ اردیبهشت ۱۳۹۴ | ۲۲:۰۵
زمان مورد نیاز برای مطالعه: 13 دقیقه

تولیدکننده، برایان کاگمن، ما را به اتاق نویسندگان بزرگترین اثر HBO می‌برد.

بازی تاج و تخت (HBO)
یک پیشگویی در مجموعه رمان حماسی فانتزی “جرج آر.آر.مارتین” به نام “نغمه یخ و آتش” تکرار می‌شود : “اژدها سه سر دارد” . شاید معنی‌اش به چیزی درباره قهرمانانی اشاره دارد که وستروس را از چنگ White Walkers نجات خواهند داد. شاید هم چیزی نیست جز یک پیام به خاندان تارگرین. اما معنای این پیام در “بازی تاج و تخت” اقتباس فوق‌العاده موفق HBO از کتاب‌های مارتین، روشن است. پدیدآورندگان و برنامه سازان، “دیوید بنیوف” و “دن ویس”، سر اول و دوم هستند و سر سوم، تولید کننده، فرهنگ‌شناس و نویسنده دیگری است که روی پنج فصل کار می‌کند : “برایان کاگمن” .

برایان کاگمن
برایان کاگمن فارغ‌التحصیل مدرسه جولیارد، که فیلم اقتباسی از بازی ورق بسیار محبوب Magic: The Gathering می‌نویسد، به‌عنوان یک بازیکن خلاق کلیدی در بازی مطرح شده است، همان‌طور که در سریال یکی از پرطرفدارترین افراد است. وقتی با او درباره کارش در این برنامه صحبت کنید، وفاداری‌اش را به هم تیمی‌هایش، بنیوف و ویس، که با عنوان خودمانی D&D آن‌ها را می‌شناسند، نشان می‌دهد که این امر بیانگر توافق و هماهنگی بین آن‌هاست. نظر به این‌که سریال تا به حال در طول این پنج فصل تنها هفت نویسنده استخدام کرده – که چهارتای آن‌ها بنیوف، ویس، کاگمن و خود مارتین هستند – کمتر کسی اطلاع بیشتری درباره ساختار اپیزود 10 که در حال ساخت اولین اجرای خود در یکشنبه 12 آوریل است، دارد.

بازی تاج و تخت 1

Observer : این برنامه بسیار محبوب است. در حد محبوب‌ترین برنامه در تاریخ شبکه و یکی از پربیننده‌ترین برنامه‌های کل تلویزیون. وقتی احساس می‌کنید که قدرت این را دارید که در موقع لزوم کار خود را انجام دهید، این امر چقدر اعتماد به نفس و غرور شما را می‌افزاید؟
Bryan Cogman : شخصا فکر می‌کنم که مثل هیشه مضطرب هستم و از خود بیزار. بنابراین فکر نمی‌کنم هیچ اعتماد به نفس اضافه‌ای داشته باشم. به نظر من دیوید و دن دیدگاه مشخصی برای اثر و دنیای اثر دارند. و صرفا چون برنامه موفق و محبوب است و ما خوشحال و راضی‌ایم، D&D هرگز به این اکتفا نکرده و این موفقیت برایشان عادی نمی‌شود. آن‌ها با دقت تمام همه تصمیم‌هایشان را به سمت عملی شدن می‌برند. آن‌ها واقعا می‌خواهند که هر فصل قوی‌تر و موفق‌تر از فصل قبلی باشد و به‌خصوص این‌که متفاوت از قبلی احساس شود.
– چطور ؟ آیا شرح مختصری از این‌که هر فصل چه حسی داشته یا “درباره” چه چیزی بوده، وجود دارد که هرکدام را متفاوت می‌کند؟
نه… منظورم این‌ است که کسی در ذهن خود و با درک خود ممکن است یک “تم” به آن نسبت دهد که همه چیز بر اساس آن ساخته شود و شاید D&D بحث‌هایی از این نوع داشته‌اند که من در جریان آن نبوده‌ام. اما در واقع ما این روش را در اتاق نویسندگان به کار نمی‌بریم – این در مورد داستان و شخصیت‌هاست. من فکر می‌کنم جرج وقتی‌که کتاب را می‌نویسد این روش را بکار می‌برد. وقتی می‌گویم هرفصل متفاوت است منظورم بیشتر حرکت رو به جلوی کاراکترها و تحولات آن‌هاست.
– راستش من خیلی کم درباره پروسه واقعی نوشتن که شما، دیوید و دن دارید، می‌دانم. حتی درباره وجود به اصطلاح “اتاق نویسندگان”. شماها چطور این کار را می‌نویسید؟
خب، همان‌طور که اشاره کردیم این مجموعه فصل به فصل متفاوت است. اما به‌طور اساسی یک مسیر را در طی چند سال گذشته رفته است. هنگامی‌که مشغول فیلمبرداری یک فصل هستیم، ما دائما در حال رد و بدل کردن ایمیل یا گپ زدن درباره اتفاقات اصلی فصل بعد هستیم‌: شخصیت X از فلان‌جا شروع می‌کند و ما می‌خواهیم کار او در فلان جا به پایان برسد. سپس همین‌طور که به پایان تولید نزدیک می‌شویم، دیوید و دن تعدادی کاراکتر را به نویسندگان مختلف واگذار می‌کنند. مثلا وقتی ما روی فصل 4 کار می‌کردیم، Arya و چند کاراکتر دیگر به من داده شد. بنابراین من به خانه می‌رفتم و چند هفته‌ای روی “Arya” ی فصل 4 کار می‌کردم، در حالی‌که صحنه‌هایی که قبلا راجع به آن‌ها بحث کرده بودیم و قسمت‌ها و داستان‌ها و تم‌هایی از کتاب که باید استفاده می‌کردیم را نیز در ذهن داشتم. آن‌گاه در ژانویه وقتی‌که به L.A برمی‌گشتیم، دو سه هفته با هم دیدار می‌کردیم. در حالی‌که هرکس با دست‌پر بود و کاری را که به تنهایی انجام داده بودیم به همراه داشتیم. و همه را روی تخته پیاده می‌کردیم. ساعت‌ها بحث و گفتگو می‌کردیم. از چیزهایی که داشتیم استفاده می‌کردیم. مقداری از آن‌چه داشتیم را دور می‌ریختیم و به چیزهای جدید فکر می‌کردیم. گاهی نتیجه‌ای که به آن می‌رسی به طرحی که در تنهایی به آن دست یافته‌ای نزدیک است و گاهی بسیار متفاوت. وقتی اعمال همه کاراکترهای اصلی را ترسیم کردیم، با استفاده ار کارت‌های راهنمای رنگی ترتیب آن‌ها را بر اساس اپیزودها تعیین می‌کنیم و ایده اولیه ترتیب صحنه‌ها را پیدا می‌کنیم. سپس دوباره از هم جدا شده و هریک قسمتی از طرح را به عهده می‌گیریم – یک طرح با تمام جزئیات که گاهی در صد صفحه به پایان می‌رسد. دیوید و دن آن‌را روتوش می‌کنند و این همان چیزی است که ما استفاده می‌کنیم که قسمت‌هایمان را شرح دهیم. معمولا قسمت‌های میانه فصل به من داده می‌شود. جرج در چهار فصل اول برای هر فصل یک شرح نوشت اما برای فصل پنج فرصت خواست. زیرا به سختی مشغول کار روی کتاب بعدی است. و در زمانی‌که او در اتاق نویسندگان نیست، طرح‌ها را می‌خواند و نظرش را می‌نویسد. از آنجا من دو متن خود را می‌نویسم – حدود یک ماه و نیم طول می‌کشد تا هردو را انجام دهم – D&D آن‌ها را می‌خوانند و نظرشان را می‌دهند و من دوباره می‌نویسم. گاهی هم خودشان آن‌را اصلاح می‌کنند. و سپس ما تلاش می‌کنیم متن‌ها را سرهم کنیم. اما آن‌ها زمانی برای فیلمبرداری آماده‌اند که ما آن‌ها را تمام کنیم. و همه 10 متن باید قبل از شروع فیلمبرداری کامل و خوب باشد. ما همه 10 قسمت را هم‌زمان فیلمبرداری می‌کنیم و بدون ترتیب. مثل یک فیلم بزرگ 10 ساعته. و با دو تیم فیلمبرداری که تمام وقت و گاهی در کشورهای مختلف کار می‌کنند.

بازی تاج و تخت 2
– چطور بخش نویسندگی شغل شما با دیگر مسئولیت‌هایتان مثل تولیدکنندگی هماهنگ می‌شود؟
هنگام فیلمبرداری من در بخش تولید هستم. ما با دو گروه، هم‌زمان و تمام وقت فیلمبرداری می‌کنیم، بنابراین من کارهایی را پوشش می‌دهم که دیوید و دن در آن نیستند. کار با کارگردان‌ها، راهنمایی در مواقع لزوم، راهنمایی درباره هرچیزی که به داستان مربوط است، بخصوص این‌که مطمئن شوم که داستانی که گفته می‌شود همان داستانی است که ما در اتاق نویسندگان بر سر آن به نتیجه رسیده‌ایم. وقتی در زمان پس از تولید هستیم، من دیگر خیلی درگیر نیستم، به جز نظر دادن در مورد کات‌های قسمت‌ها. آن زمان روی نوشتن فصل بعدی تمرکز می‌کنم.
– این تیم نویسندگان در بیشترین تعداد خود باز هم یک تیم کوچک بوده است. چرا؟
خب من فکر می‌کنم که این تعداد تا حالا جواب داده است. نمی‌دانم که برای برنامه دیگری هم جوابگو بود یا نه. اما برای ما خوب و متمرکز است. ما در کل تولید حاضر هستیم، که به نظرم این در بیشتر برنامه‌ها معمول نیست. بنابراین ما با همه بازیگران و بخش‌ها در ارتباطیم. اما بله… ما هرگز بیش از 4 نفر در اتاق نویسندگان نبوده‌ایم و در مورد فصل 1 و 4 هم فقط دیوید، دن و من بودیم. ما “ونسا تیلور” فوق‌العاده را برای فصل 2 و 3 داشتیم و این فصل قبلی هم نویسنده جوان فوق‌العاده‌ای به نام “دیو هیل” به تیم اضافه شد که خیلی عالی شد. اما در نهایت صدای اثر، صدای دیوید و دن است و وظیفه من اینست که از این صدا حمایت کرده و برای این صدا بنویسم.
– شما تقریبا دارید به پایان داستان که جرج آر.آر.مارتین تا الان منتشر کرده است، نزدیک می‌شوید. متوجه این قضیه بودید؟
خب، من فکر می‌کنم در سال‌های اول موضوع فقط ساختن هرفصل بود و امید به این‌که مردم تماشایش کنند. زمانی‌که ما طرح ریخته و فصل‌های 3 و 4 را فیلمبرداری می‌کردیم، دیوید و دن واقعا شروع به فکر درباره شکل کلی سریال کردند. در نهایت سریال باید با سرعت خود مسیرش را پیش برود و جرج هم کتاب‌ها را با سرعت خودش می‌نویسد. البته او و D&D تمام وقت هم درباره سریال و هم کتاب‌ها در ارتباط نزدیکند.
– شماری از طرفداران هستند که نگرانی‌ای را پخش کرده و می‌گویند که سریال دو جلد باقی‌مانده کتاب را “تباه” خواهد کرد. برنامه این نگرانی را بوجود آورده؟
من فکر می‌کنم ما فقط باید بهترین فصل 5، فصل 6، و… را که می‌توانیم بسازیم. واضح‌تر از این نمی‌توانم بگویم.
– جدا از ماتریال “جدید”، از تریلرها و کست و لوکیشن‌ها و دیگر چیزها به نظر می‌رسد که این فصل برخی از قسمت‌های خط داستانی موجود را به شکلی دراماتیک تغییر خواهد داد. وقتی به هر دلیلی چیزی را انجام می‌دهید که در کتاب نیست، چه احساسی دارید؟ این‌که مثلا “قدرت بزرگ مسئولیت‌های بزرگ می‌آورد” یا “یوهو، ما داریم فراتر از کتاب می‌رویم” ؟
به نظر من در این مورد ما مسئولیت بزرگی در قبال تماشاگران داریم. چه کتاب را خوانده باشند و چه نه، ما باید تلاش کنیم 10 ساعت کار فوق‌العاده خوب تولید کنیم. همه فاکتورها توضیح می‌دهند که چرا یک طرح، کاراکتر، داستان یا اتفاق ممکن است با کتاب متفاوت باشد. و همه این‌ها بر اساس یک مورد و موقعیت خاص مورد بحث قرار گرفته و انجام می‌شود. و قطعا در نهایت همیشه آن چیزی باید انجام شود که دیوید و دن احساس می‌کنند بهترین کار است.

بازی تاج و تخت 3
– تماشاگران انبوه و مشتاق همیشه موشکافی بیشتری می‌کنند و واکنش‌ها می‌تواند خیلی شدید باشد. دارم به “آن صحنه” از فصل آخر با جیمی و سرسی کنار جسد جفری فکر می‌کنم. خوانندگان کتاب احساس کردند که این صحنه جایگزین عمل کاراکتر شد. مردمی که پیشاپیش درگیر مسئله عدالت اجتماعی هستند، احساس کردند که این صحنه تجاوز جنسی را توجیه کرد. و مردم هر کلمه‌ای را که دن، دیوید، کارگردان الکس گریو و بازیگران لنا هیدی و نیکلا کاستر والوا درباره این‌که آن صحنه “واقعا” چه بود، گفتند را تجزیه و تحلیل کردند. اگر می‌توانید در موردش حرف بزنید، چه اتفاقی آن‌جا افتاد؟
روسای من، برنامه‌سازان، نظر عمومی درباره آن نداده‌اند. پس درحالی‌که خیلی چیزها درباره آن و واکنش رسانه‌ها به آن می‌توانم بگویم… اما فکر نمی‌کنم این‌کار درست باشد.
– در کل وقتی‌که می‌نویسید به هرنوع نقدی که در پی خواهد داشت فکر می‌کنید؟
در کمال ادب و احترام باید بگویم “خیر”
– به لطف کتاب، به نظر می‌رسد که سریال همه مواد لازم یک پدیده فرهنگی را داشت که از همان شروع در آن به کار رفته بود. خانه‌ها، نشانه‌ها، سخنان، رقابت‌ها، کشتی سواری‌ها و… این چیزی شبیه یک جهان است که بخشی درام و بخشی ابرقهرمان و بخشی لیگ ورزشی است. آیا آن عناصر برای شما به‌عنوان فاکتور عمل می‌کنند؟
این چیزی است که افراد خوب و با استعداد HBO برای آن تلاش می‌کنند. من فکر نمی‌کنم که این در داستانگویی ما یک فاکتور باشد. منظورم اینست که رقابت‌ها و خاندان‌ها بخش‌های مهمی از روایت هستند اما… احتمالا الان مثل نوارضبطی که گیر کرده هستم، اما ما واقعا فقط می‌خواهیم که گام به گام و لحظه به لحظه در این کار پیش برویم. این کاراکتر چه می‌خواهد؟ چطور به آن می‌رسد؟ چه مانعی بر سر راهش است؟ همان سوالاتی که یک بازیگر وقتی‌که می‌خواهد نقشی را بسازد، می‌پرسد. بقیه چیزها در پی آن می‌آید.
– چطور توجه تماشاگر را جلب می‌کنید به این سوالات و آن‌چه که آن‌ها واقعا در سریال و آن لحظه که سریال روی آنتن است، تجربه می‌کنند؟ در مقابل وسوسه دانستن آن‌چه ممکن است در فصل بعدی رخ دهد؟ تریلرها، تیزرها، اخبار کست، پیش‌بینی‌های داستان، فاش‌کننده‌ها، نظریات… – به‌عنوان یک فرهنگ، ما خیلی علاقه‌مند به سبقت گرفتن در هنر هستیم بیش از آن‌که در خود هنر باشیم . لعنتی، خود من هم دارم همین کار را در این مصاحبه می‌کنم. آیا این یک دغدغه است؟ و اصلا ممکن است؟
بله، خیلی سخت است… ما واقعا می‌خواهیم تماشاگر هنگامی‌که داستان را تماشا می‌کند آن‌را تجربه کند. خود من هم دقیقا ترجیح می‌دهم که همین‌طور دیدن یک سریال یا یک فیلم را تجربه کنم. فاش کننده‌ها من را دیوانه می‌کنند. اما خب، این من هستم که اینطور‌ام. این کار این روزها سخت‌تر و سخت‌تر می‌شود. ولی من فکر می‌کنم که ما تا این‌جا خوب عمل کرده‌ایم. من شگفت‌زده شدم که خیلی از تماشاگران از “عروسی قرمز” چیزی نشنیده بودند. ما بهترین تلاش‌مان را می‌کنیم که از لو رفتن داستان جلوگیری کنیم، از بازیگران و اعضای گروه بخواهیم که چیزی را لو ندهند و تنها برخی لحظه‌های مناسب داستان را برای استفاده در تریلرها، تبلیغات و غیره استفاده کنیم. قطعا این چیزی است که سعی می‌کنیم از عهده‌اش بربیاییم و البته این غیرممکن است که کاملا و دائما بتوانیم مقاومت کنیم. اما ما نسبتا خوب عمل کرده‌ایم.

بازی تاج و تخت 4
– چطور روی کارتان تمرکز می‌کنید؟ چگونه و در چه حالی می‌نویسید؟
من مایلم که در کافی‌شاپ بنویسم. احتیاج دارم که از خانه بیرون بروم و خب، نیاز به قهوه دارم. تقریبا روزی سه تا می‌خورم. گاهی فقط با صدای صحبت مردم در کافه می‌نویسم. اما معمولا بسته به آن‌چه که رویش کار می‌کنم، یک پلی‌لیست موزیک با هدفون دارم. مثلا برای GOT ساوندترک‌های مختلف GOT را داشتم طبیعتا. من یک فیلم به نام “پرنس اشتباهی” نوشتم که برای آن کلی موزیک کلاسیک پر آب و تاب گوش می‌کردم، “اریک ولفگانگ کورن گلد” و امثال آن. الان دارم Magic : The Gathering را می‌نویسم مقدار زیادی موزیک حماسی فانتزی/ علمی تخیلی دارم. من ساعت‌ها از وقت گران‌بهای نوشتن را صرف زیر و رو کردن آن پلی‌لیست می‌کنم.
– آیا یک فصل محبوب از ساوندترک GOT دارید؟ فصل محبوب من فصل 4 است. که موزیک goth دارد. شاید تمام آن موزیک Night’s Watch است، از آن‌جایی‌که آن‌ها تمام وقت سیاه می‌پوشند.
بله، من هم نظرم فصل 4 است. اما شاید این فصل، فصل محبوب من بین 4 فصلی که تا الان روی آنتن رفته، باشد.
– در مواقعی که نمی‌نویسید، چه چیزی تماشا می‌کنید؟
به نظر من “آمریکایی‌ها” در تمام مراحل استثنایی است. من عاشق “Justified ” هستم. تاجایی‌که می‌دانم این محبوب من است. من فکر می‌کنم به هردوی آن برنامه‌ها کمتر از ارزش‌شان بها داده‌اند. در واقع من در Justified تعدادی شباهت با GOT می‌بینم : تاریخ مشترک، خانواده‌های رقیب، بازی‌های قدرت، جنگ‌های منطقه‌ای. و البته آدم‌های دیوانه. دلم برایش تنگ می‌شود. “چمدان” از فصل چهارمش سریال تلویزیونی محبوب من در همه دوران‌هاست. من منتظر سری جدید درام‌های HBO هستم، به خصوص سریال جدید “ترنس وینتر” – به نظرم آخرین فصل Boardwalk Empire عالی بود. و این کار هیچ ربطی به آن‌چه من می‌نویسم ندارد، اما اجتماع، مذهب من است. ولی کوهی ازکار دارم که باید به آن برسم. همه ما Breaking Bad را خیلی دوست داشتیم. پس باید دیدن Better Call Saul را شروع کنم. انتخاب‌های خیلی زیادی وجود دارد و خیلی هیجان‌انگیز است. اما متاسفانه من وقت زیادی ندارم !

لینک اصلی

رکسانا صنم یار
0 0 رای‌ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
1 دیدگاه
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback)‌های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه‌ها
حسین21
8 سال قبل

اقا این چ وظعشه هر چی مرد تو استارکا بود مرد که یدونه بچه مونده اونم فلجه حال گیری اخه در این حد هر کی ب ما میگفت نقش اول سریال کیه میگفتیم جان اسنو والا دیگه الان خودمونم موندیم مگه نقش اولم میمیره دیگه اگه جان نیاد بگیر بشاش تو فیلم مسخرشو در اوردن اقا من اعتراض دارم ب کی باید بگیم ؟؟؟؟جواب لطفااااا