تب طلا در کالیفرنیا

۱۶ شهریور ۱۳۹۲ | ۱۰:۴۴
زمان مورد نیاز برای مطالعه: 5 دقیقه

niloofar-onthelineoffiction-16-6-92-ریچارد براتیگان

این هفته  در بر خط داستان، دو داستان ترجمه و یک داستان ایرانی  معرفی می­کنم . مثل همیشه انگار در میان سایت­ها، تمایل به ترجمه بیشتر از تالیف است.

داستان کوتاه «سفر زمینی جوزف فرانکل و خواب ابدی همسرش»، از ریچارد براتیگان ، برگردان «م . ر پرویزی»، داستان جوزف فرانکل نوازنده­ی  اهل چکسلواکی است؛ که همزمان با تب طلا در آمریکا، خانه و زندگی­اش را رها می­کند و به دنبال رویای آمریکایی و طلا به کالیفرنیا می­آید. او در همان زمان،  یادداشت­های سفرش و دیدارش با سرخ پوست­ها را می­نویسد که به نظر می­آید بعضی از آنها از بین رفته است.  براتیگان در چهار بخش مثل یک کولاژ،  هم زندگی شخصی فرانکل، و هم بخشی از یادداشت ها ی او در باب جویندگی طلا را شرح می­دهد. چیزی که  بیشتر از همه جالب توجه است، شباهتی است که بین شخصیت فرانکل و براتیگان وجود دارد. فرانکل در سال 1848 زندگی و همسر جوانش را رها می­کند و  برای یک شبه به ثروت رسیدن پا به آمریکا می­گذارد. تقریبا یک قرن بعد، براتیگان نیز با وارد شدن به جنبش بیت، فصل تازه­ای در زندگی­اش آغاز می­شود. نگاه خود براتیگان به نوع زندگی فرانکل در آن زمان همراه با تعجب و رخدادهای کوچک زندگی فرانکل  با جزییاتش برای او حائز اهمیت است. تب طلا در کالیفرنیا، خیلی زود می­خوابد. اما بسیاری از جویندگان امیدشان را از دست ندادند. جوزف فرانکل یکی از آنها بود. از طلا خبری نشد اما یاد داشت­های  او  انگار حکم طلا را برای براتیگان داشت. لینک داستان را در انتهای مطلب می­گذارم و این هم بخشی از داستان:

«مدام از خودم سوالی می‌پرسم که جوابی برایش ندارم: جوزف فرانکل اصلا چرا به آمریکا آمد و چنان زندگی متفاوتی را رها کرد؟ یک چیزی توی وجودم هست که درک نمی‌کند؛ چرا او آمده اینجا؟ خدایا، از جوزف فرانکلی که کنسرت می‌داد و در برلین و وین احتمالا بتهوون و شوبرت اجرا می‌کرد؛ تا آدمی که چنین چیزهایی درباره ی غرب آمریکا می‌نویسد خیلی فاصله هست.»

niloofar-onthelineoffiction-16-6-92-خولیو کورتاسار

وبلاگ سلینجر چند وقت پیش، داستان دیوار نگاره (graffiti) از خولیو کورتاسار را؛ با ترجمه­ای از بهمن شاکری منتشر کرد. راوی دوم شخص داستان شهریِ کورتاسار، از دردسر های هنرمندی که این کار را برگزیده، می­گوید. کورتاسار وفادار به  ویژگی های جنبش بوم(boom)  در آمریکای لاتین، داستان را با موضوع پیش پا افتاده و سطحی و حتی  به نظر بی فایده، آغاز می­کند و با زیرکی و ذکاوت آن را با اجتماعی که در آن زندگی می کند؛ مرتبط می داند. نویسندگان این جنبش، از جانب  برخی جریان­های سیاسی و اجتماعی  تهدید می شدند؛  ولی در عین حال از همان­ها خوراک هم می­گرفتند. در نهایت اینکه، داستان­هایی که  با راوی دوم شخص نقل می­شوند؛ کم هستند و قول می­دهم  بیشتر شان تجربه­ای جدید برای خواننده خواهند بود. لینک داستان به زبان انگلیسی در زیر آمده است، همین طور لینک داستان با ترجمه­ی بهمن شاکری.  برای آشنا شدن با کورتاسار و جنبش بوم لینک مصاحبه­ی او با پاریس ریویو را هم در ادامه می­گذارم. این هم بخشی از داستان:

«آنجا از طرح ناقص یكه پليس‌ها پيش از بردن او آن را پاك كرده بودند، آن قدر بر جا مانده بود كه آدم بفهمد او سعي كرده مثلث تو را با شكل ديگري پاسخ گويد. دايره يا شايد هم يك مارپيچ، شكلي كامل و زيبا. چيزي شبيه به يك آري يا هميشه، چيزي شبيه حالا.»

سایت هنری و ادبی لوح، این هفته داستانی از  سمیه حداد زاده، به نام شوهرِ کچلِ من منتشر کرد. یک پایان غافلگیر کننده برای یک داستان ساده! بر خلاف  اغلب داستان­ها،  زن از شوهر  مهربان و خوش قیافه­اش می­گوید. از حسادت زن­ها به او، از رضایت­اش از زندگی زناشویی و … زنی که  بچه نمی­خواهد! بگذریم که زمان قصه معلوم نیست. زن در دفتر روزنامه کار می­کند اما شوهرش را  تا زمان عقد نمی­بیند! در نهایت اینکه داستان سرگرم کننده­ای است. زبان ساده­ای دارد و بعضی جاها لبخند روی لب خواننده می­نشاند. بخشی از داستان را بخوانید:

«فقط کافی بود اشتهایم کم شود، حالت تهوع پیدا‌کنم، یا بیش از حد ترشی یا شیرینی بخورم. در این صورت به محض رسیدن به دفتر روزنامه، مرخصی می‌گرفتم و راهی آزمایشگاه می‌شدم. تمام پرسنل آن جا من را می‌شناختند و از این که همیشه جواب آزمایش‌هایم منفی بود، برایم دل می‌سوزاندند، من هم سعی می‌کردم خوشحالی‌ام را مخفی کنم. و این اولین باری بود که شوهرم متوجه می‌شد.»

شاید بپرسید که این سه تا داستان چه ربطی به هم دارند. در جواب باید بگویم؛ که لزومی ندارد دنبال رابطه­ی خاصی باشید. داستان ایرانی و خارجی نداریم! داستان، داستان است. توی هر سه تا داستان این هفته، کاراکترها درگیر رابطه­ای عجیب غریبی با همسر یا معشوقه­ی خودشان هستند. چه ربطی از این بهتر؟!

 لینک ها

داستان سفر زمینی جوزف فرانکل و خواب ابدی همسرش….

داستان دیوار نگاره ترجمه بهمن شاکری  

متن انگلیسی دیوار نگاره 

مصاحبه پاریس ریویو با کورتاسار

داستان شوهر کچل من 

نیلوفر شاندیز
0 0 رای‌ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback)‌های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه‌ها