این هفته در بر خط داستان، دو داستان ترجمه و یک داستان ایرانی معرفی میکنم . مثل همیشه انگار در میان سایتها، تمایل به ترجمه بیشتر از تالیف است.
داستان کوتاه «سفر زمینی جوزف فرانکل و خواب ابدی همسرش»، از ریچارد براتیگان ، برگردان «م . ر پرویزی»، داستان جوزف فرانکل نوازندهی اهل چکسلواکی است؛ که همزمان با تب طلا در آمریکا، خانه و زندگیاش را رها میکند و به دنبال رویای آمریکایی و طلا به کالیفرنیا میآید. او در همان زمان، یادداشتهای سفرش و دیدارش با سرخ پوستها را مینویسد که به نظر میآید بعضی از آنها از بین رفته است. براتیگان در چهار بخش مثل یک کولاژ، هم زندگی شخصی فرانکل، و هم بخشی از یادداشت ها ی او در باب جویندگی طلا را شرح میدهد. چیزی که بیشتر از همه جالب توجه است، شباهتی است که بین شخصیت فرانکل و براتیگان وجود دارد. فرانکل در سال 1848 زندگی و همسر جوانش را رها میکند و برای یک شبه به ثروت رسیدن پا به آمریکا میگذارد. تقریبا یک قرن بعد، براتیگان نیز با وارد شدن به جنبش بیت، فصل تازهای در زندگیاش آغاز میشود. نگاه خود براتیگان به نوع زندگی فرانکل در آن زمان همراه با تعجب و رخدادهای کوچک زندگی فرانکل با جزییاتش برای او حائز اهمیت است. تب طلا در کالیفرنیا، خیلی زود میخوابد. اما بسیاری از جویندگان امیدشان را از دست ندادند. جوزف فرانکل یکی از آنها بود. از طلا خبری نشد اما یاد داشتهای او انگار حکم طلا را برای براتیگان داشت. لینک داستان را در انتهای مطلب میگذارم و این هم بخشی از داستان:
«مدام از خودم سوالی میپرسم که جوابی برایش ندارم: جوزف فرانکل اصلا چرا به آمریکا آمد و چنان زندگی متفاوتی را رها کرد؟ یک چیزی توی وجودم هست که درک نمیکند؛ چرا او آمده اینجا؟ خدایا، از جوزف فرانکلی که کنسرت میداد و در برلین و وین احتمالا بتهوون و شوبرت اجرا میکرد؛ تا آدمی که چنین چیزهایی درباره ی غرب آمریکا مینویسد خیلی فاصله هست.»
وبلاگ سلینجر چند وقت پیش، داستان دیوار نگاره (graffiti) از خولیو کورتاسار را؛ با ترجمهای از بهمن شاکری منتشر کرد. راوی دوم شخص داستان شهریِ کورتاسار، از دردسر های هنرمندی که این کار را برگزیده، میگوید. کورتاسار وفادار به ویژگی های جنبش بوم(boom) در آمریکای لاتین، داستان را با موضوع پیش پا افتاده و سطحی و حتی به نظر بی فایده، آغاز میکند و با زیرکی و ذکاوت آن را با اجتماعی که در آن زندگی می کند؛ مرتبط می داند. نویسندگان این جنبش، از جانب برخی جریانهای سیاسی و اجتماعی تهدید می شدند؛ ولی در عین حال از همانها خوراک هم میگرفتند. در نهایت اینکه، داستانهایی که با راوی دوم شخص نقل میشوند؛ کم هستند و قول میدهم بیشتر شان تجربهای جدید برای خواننده خواهند بود. لینک داستان به زبان انگلیسی در زیر آمده است، همین طور لینک داستان با ترجمهی بهمن شاکری. برای آشنا شدن با کورتاسار و جنبش بوم لینک مصاحبهی او با پاریس ریویو را هم در ادامه میگذارم. این هم بخشی از داستان:
«آنجا از طرح ناقص یكه پليسها پيش از بردن او آن را پاك كرده بودند، آن قدر بر جا مانده بود كه آدم بفهمد او سعي كرده مثلث تو را با شكل ديگري پاسخ گويد. دايره يا شايد هم يك مارپيچ، شكلي كامل و زيبا. چيزي شبيه به يك آري يا هميشه، چيزي شبيه حالا.»
سایت هنری و ادبی لوح، این هفته داستانی از سمیه حداد زاده، به نام شوهرِ کچلِ من منتشر کرد. یک پایان غافلگیر کننده برای یک داستان ساده! بر خلاف اغلب داستانها، زن از شوهر مهربان و خوش قیافهاش میگوید. از حسادت زنها به او، از رضایتاش از زندگی زناشویی و … زنی که بچه نمیخواهد! بگذریم که زمان قصه معلوم نیست. زن در دفتر روزنامه کار میکند اما شوهرش را تا زمان عقد نمیبیند! در نهایت اینکه داستان سرگرم کنندهای است. زبان سادهای دارد و بعضی جاها لبخند روی لب خواننده مینشاند. بخشی از داستان را بخوانید:
«فقط کافی بود اشتهایم کم شود، حالت تهوع پیداکنم، یا بیش از حد ترشی یا شیرینی بخورم. در این صورت به محض رسیدن به دفتر روزنامه، مرخصی میگرفتم و راهی آزمایشگاه میشدم. تمام پرسنل آن جا من را میشناختند و از این که همیشه جواب آزمایشهایم منفی بود، برایم دل میسوزاندند، من هم سعی میکردم خوشحالیام را مخفی کنم. و این اولین باری بود که شوهرم متوجه میشد.»
شاید بپرسید که این سه تا داستان چه ربطی به هم دارند. در جواب باید بگویم؛ که لزومی ندارد دنبال رابطهی خاصی باشید. داستان ایرانی و خارجی نداریم! داستان، داستان است. توی هر سه تا داستان این هفته، کاراکترها درگیر رابطهای عجیب غریبی با همسر یا معشوقهی خودشان هستند. چه ربطی از این بهتر؟!
لینک ها
داستان سفر زمینی جوزف فرانکل و خواب ابدی همسرش….
داستان دیوار نگاره ترجمه بهمن شاکری